دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
Printable View
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
روح را رها کنم تا چرخی زند
چه باک
اگر نگاه نامحرمی
هوس بر اندامش زند!
:1. (21):
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
تو کجا بودی ، کجا بودی کجا ؟
رو کدوم تخت غرور ، تو کدوم جشن صدا
تو کجا بودی وقتی از گریه چشام خاموش می شد
چادر سیاه شب رو زندگیم تن پوش می شد
جرم من ، وسعت عشقم ، رنگ ِ صاف بی ریایی
جرم من لذت طعم خواب خوشرنگ طلایی
:1. (21):
یا رب تو ان جوان دلاور نگاه دار
کز تیر اه گوشه نشینان حذر نکرد
دوباره رنگ نگاهم پریده است
دو باره صدایم نفس نفس می زند
کسی از کوچه دلم نمی گذرد
کسی جوانیم را با خود می برد
چیزی در قلبم فرو می ریزد
چیزی در من تمام می شود
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم خدا را
اه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
در حد ماه کمان ابروی من منزل کرد
در دوردست ِ دریا امیدی نیست!
می ترسیدم - خدای نکرده ! -
آنقدر در غربت ِ گریه هایم بمانی،
تا از سکوی سرودن ِ تصویرت سقوط کنم!
معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند