یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
Printable View
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
شبی به حرم حریمت راه خواهم یافت
شکسته دل و پر از مرز تنهایی
یا رب ای ایینه حسن چه جوهر دارد
که در او اه مرا قوت تاثیر نبود
دلا بسوز که سوز تو کارها کند
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
دلم در کوی تو اکنون حزین است
بدون تو دلم هر شب غمین است
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر
رفتی و ندانستی با رفتنت دلم
هر لحظه با غم همراه و همبستر است
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما ، خاک ره پیر مغان خواهد بود
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند