مشــــــــــــــــــاعره

وفا و عهد نكو باشد ار بيامو.زي
وگرنه هر كه تو بيني ستمگري داند

دل از من برد و روي از من نهان کرد
خدا را با که اين بازي توان کرد
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را


تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

---------- Post added at 06:43 ---------- Previous post was at 06:43 ----------

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را


تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را


تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

اگر كوتهي پاي جوبين مبند
كه در چشم طفلان نمايي بلند

شروع دوباره...

در دل هوسي هـسـت دريـغـا نفسي نيست
ما را نفسي نيست كه در دل هوسي نيست

حسین شاه زیدی

سازمان کمک به شروع دوباره ...

تند خویی مده از دست که در گلشن حسن

گل بی خار به نرخ خــــس و خاشــــاک رود

تا توانی دلـــــی به دســـت آور
که دل شکستن هنر نمی باشد

تو را با حــــق آن آشــنایی دهــد
که از دست خویشت رهایی دهد

دل مي رود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سر و سامان مطلب
درمان طلبی درد تو افزون گردد
با درد بساز و هیچ درمان مطلب

باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق