درخـتـی كـز جـوانـی كـوژ بــرخــاسـت
چو خشک و پير گردد كی شود راست؟
(نظامی گنجهای)
پ.ن: خشت اول چون نهد معمار کج...
Printable View
درخـتـی كـز جـوانـی كـوژ بــرخــاسـت
چو خشک و پير گردد كی شود راست؟
(نظامی گنجهای)
پ.ن: خشت اول چون نهد معمار کج...
تمام عمر بستیم و شکستیم
به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بــردار ز رخ پــرده کـه مــشـتـاق لــقــایـیـم
(مولانا)
ما کار و دکان و پیشه را سوختهایم
شعر و غزل و دو بیتی آموختهایم
در عشق که او جان و دل و دیدهٔ ماست
جان و دل و دیده هر سه بردوختهایم
ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز
تا باز کنی بـنـد قــبـا، صـبح دمیدهست!
(صائب تبریزی)
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
پ.ن: شهرام ناظری، آلبوم یادگار دوست...
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند
در راگشودم روی او دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم باآن همه بیگانگی هرشب به من سر می زند:cool::cool:
دیدی که مرا هیچ کس یاد نکرد
جز غم ، که هزار افرین بر غم باد
" مولانا "
من هم با ج شروع می کنم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
آتـش عشق پـس از مرگ نـگـردد خـامــوش
اين چراغیست کزين خـانه به آن خـانه برند
حافظ