يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
پادشاهي كامران بود از گدايان عار داشت
Printable View
يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
پادشاهي كامران بود از گدايان عار داشت
تا کي چو باد سربدواني به واديم***اي کعبهي مراد ببين نامراديم
ايرجا سر بدرآور که امير آمده است***چه اميري که به عشق تو اسير آمده است
تو در جان منی من غم ندارم
تو ایمان منی من کم ندارم
اگر درمان تویی دردم فزون باد
وگر معشوقه ای سهمم جنون باد
سال نو مبارک بچه ها جان! برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ] برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ] برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
دل ميرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
به ملازمان سلطان که رساند اين دعا را
که به شکر پادشاهي ز نظر مران گدا را
امشب به قصه دل من گوش میکنی
فــردا مرا چو قصه فـرامـوش میکنی
هوشنگ ابتهاج
ياري اندر کس نميبينيم ياران را چه شد
دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد
زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد
از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد
دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس . . . که چنانت شده ام بی سر و سامان که مپرس
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت***آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت
تو کمان کشیده و در کمین
که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بود از همین
که خدا نکرده خطا کنی
یک ذره وفـا را بـه دو عـالـم نفروشیم
هـر چـنـد در ایـن عـهـد خـریدار نـدارد