پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
بچه ها این یه کم طولانیه ببخشید. اما تا آخر بخونیدش به خاطر من!
خیلی قشنگه!
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
در زدم و گفت کیست ؟
گفتمش ای دوست،دوست
گفت در آن دوست چیست ؟
گفتمش ای دوست،دوست
گفت اگر دوستی،
از چه در این پوستی ؟
دوست که در پوست نیست !
گفتمش ای دوست،دوست
گفت در آن آب و گل ،
دیده ام از دور دل
او به چه امید زیست ؟
گفتمش ای دوست،دوست
گفتمش این هم دمی است ،
گفت عجب عالمی است!
ساقی بزم تو کیست ؟
گفتمش ای دوست،دوست
در چو به رویم گشود ،
جمله ی بود و نبود
دیدم و دیدم یکی است ،
گفتمش ای دوست،دوست
-معینی کرمانشاهی-
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
تـا بــال و پــرم بــود ز دامـم نــرهــانـدی
امـروز رهـاندی که مرا بـال و پری نیست
پ.ن: دوستان این تاپیک مشاعره کلاسیک هست!
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
تورا در آینه دیدند جمال طروت خویش بیان کنند که چه بودست ناشکیبا را
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
از آغاز بايد که داني درست
سر مايهي گوهران از نخست
چو زين بگذري مردم آمد پديد
شد اين بندها را سراسر کليد
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
دوست مشمار انکه در نعمت زنـــــــد *** لاف یــــــاری و بـــــرادر خواندگــــــی
دوست ان دانم که گیرد دست دوست *** در پریشان حالــــی و درمـــــاندگــــی
[سعـــــــــــدی]
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
یک نفر دیشب مرد
و هنوز، نان گندم خوب است.
و هنوز، آب میریزد پایین، اسب ها مینوشند.
قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت،
و زمان روی ستون فقرات گل یاس.
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
سالها فکر من این است و همه شب سخنم *** که چرا فارغ از احوال دل خویشتنم
:1. (35):
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
ميگفت دگر باره به خوابم بيني
پنداشت که بعد ازو مرا خوابي هست
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
تشنه نوازشم ، من و سيرابم كن
من و با لالاييت دوباره خوابم كن
پاسخ: مشــــــــــــــــــاعره
نا برده رنج گنج میسر نمیشود *** مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
:1. (35):