شکسته می شود از دوریت بلور دلم
بدون تو تپش قلب من چه بی معناست
بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت
بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست
Printable View
شکسته می شود از دوریت بلور دلم
بدون تو تپش قلب من چه بی معناست
بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت
بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود***وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود***تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود
دل که آئینه ی شاهیست غباری دارد *** از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
:11():
یاد باد آن کو به قصد خون ما . . . زلف را بشکست و پیمان نیز هم
ماها تو این تاپیک چقدر باحالیم! :party:
می خـواهـمـت چـنـان که شب خسته، خواب را
مـی جــویــمــت چـنــان کـه لــب تـشـنـه، آب را
قیصر امین پور
ای آبشار توحه گر از بهر چیستی ؟
چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی ؟
يا ليت شعري حتام القاه***حافظ چه نالي گر وصل خواهي
وصال او ز عمر جاودان به***خداوندا مرا آن ده که آن به
هر چند به طاعت تو عصیان و خطاست *** زین غم نکشی که گشتن چرخ بلاست
گر خسته ای از کثرت طغیان گناه *** مندیش که ناخدای این بحر خداست
تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد ... بیا پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی
ياران قفسم را به عبث در مگشاييد
مارا بگذاريد و به پرواز درآييد