تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
حسن تو هميشه در فزون باد
رويت همه ساله لاله گون باد
Printable View
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
حسن تو هميشه در فزون باد
رويت همه ساله لاله گون باد
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم / بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه با من هرچه كرد آن آشنا كرد
در دل نــــــــوایــــی جـــانانه دارم
امشـــب صدایــی مستـــانه دارم
با محبـــوبم امشـــب تا ســحرگاه
جـایـی بهتـــــر از میــخانــــه دارم
یا رب تو می دانی سر خوشم من
شـــکرت که یــــاری دُردانـه دارم
تا اوست کنارم مرا غمی نیـــست
انـــــگار بهـــار در کاشـــانـــه دارم
دُردانه ای شــیرین تر ز شــــیرین
غم را به دور دســت از خــانه دارم
پیمــان به جان باشــد و یــاد از او
احسنت که عشــــــقی فرزانه دارم
مست تمام آمده است بر در من نيم شب
آن بت خورشيد روي و آن مه ياقوت لب
به يکي نامهي خودم درياب
به دو انگشت کاغذم درياب
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازين گردش ايام بخسب
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره بدنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
...
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
مرا جود او تازه دارد همي
مگر جودش ابرست و من کشتزار
کاروان شهيد رفت از پيش
و آن ما رفته گير و ميانديش
شه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
نسيم باد صبا دوشم آگهي آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهي آورد
يارم چو قدح به دست گيرد
بازار بتان شکست گيرد
در مکتب ما رسم فراموشي نيست
در مسلک ما عشق هم آغوشي نيست
مهر تو اگر به هستي ما افتاد
هرگز به سرم خيال خاموشي نيست