مرنجان دلم را که این مرغ وحــــــشی
ز بامی که برخاست به مشــکل نشیند
:1. (21):
Printable View
مرنجان دلم را که این مرغ وحــــــشی
ز بامی که برخاست به مشــکل نشیند
:1. (21):
در جوانی به خویش می گفتم شیر اگر پیر شود شیر است
چون رسید پیری فهمیدم شیر اگر پیر هم شود پیر است
با کمی تغییر بود البته !!!1
تا تــوانی دلی به دســــــــت آور
که دل شکستن هنر نمی باشد
دیدی کـه یــار جـز سر جـور و ستم نداشت
بشکست عهد و از غم ما هیچ خبر نداشت
تاکی به تمنای وصال تو یگانهنقل قول:
اشکم شود،از هر مژه چون سیل روانه
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در آن کار بماند
دور میشد این سوال و این جوابنقل قول:
ماند چو خر محتسب اندر خلاب :1. (38):
به جــان پـیـر خـرابـات و حـق صـحـبـت او
که نیست در سر من جز هوای خدمت او
ها ! هر چی بیای هستم :1. (38):نقل قول:
:
وین خلق پر شکایت گریان شدم مـــلــول
آن های و هوی نعره ی مستانم آرزوست
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجـود نازکت آزرده گـزنـد مباد
Just for You :D