من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
Printable View
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نیاید زمردم سگی
يه شب از شبهاي روشن آبي
چه حالي با تو داشتم توي مهتابي
بيا اي قصه هات شيرين تر از رويا
که امشب به سرم باز زده بي خوابي
ياری اندر کس نمی بينم ياران را چه شد . . . . دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
دست از طلب ندارم تا کام من برآید, یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید.
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر, کز آتش درونم دود از کفن برآید .
:11():
نقل قول:باشد که از خزانه ی غیبش دوا کنندنقل قول:
باشد که از خزانه غیبم دوا کنن
سپاس :11():
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ] *** برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
مي پرستان از خمار آگاه بايد زيستن
انتقام عشرت امروز، فردا مي كشند
:lol:
دوش ملایک در می خانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند