تو دانی که سعدی مراد از چه یافت
نه هامون نبشتو نه دریا شکافت
بخوردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا
:give_rose:
Printable View
تو دانی که سعدی مراد از چه یافت
نه هامون نبشتو نه دریا شکافت
بخوردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا
:give_rose:
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت
ولي اجل به ره عمر رهزن امل است
توانابود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر بر نا بود
در روي خود تفرج صنع خداي کن
کيينه خداي نما ميفرستمت
تنم فرسود دردو با هزاران آرزو زندانی گورم
کجا میخواستم مردن طبیعت کرد مجبورم
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقي را
لب گيري و رخ بوسي مي نوشي و گل بويي
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن
تا سرو بياموزد از قد تو دلجويي
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / این ره که تو می روی به ترکستان است
تا مطربان ز شوق منت آگهي دهند
قول و غزل به ساز و نوا ميفرستمت
~~> تشکر فراموش نشه <~~
تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی