در اين زمانه رفيقي که خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينه غزل است
جريده رو که گذرگاه عافيت تنگ است
پياله گير که عمر عزيز بيبدل است
Printable View
در اين زمانه رفيقي که خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينه غزل است
جريده رو که گذرگاه عافيت تنگ است
پياله گير که عمر عزيز بيبدل است
دگر به صيد حرم تيغ برمکش زنهار
و از آن که با دل ما کردهاي پشيمان باش
دوست عزيزمو ضمن تشکر که در اين تاپيک شرکت مي کنيد توجه کنيد که هميشه بايد حرف اول بيت جديد در پست جديد با حرف آخر مصراع آخر در پست قبلي يکي باشه و مشاعره اصل معنيش در عموم هميينه. پس لطفا رعايت کنيد.
ضمنا پيشنهاد ميشه همه دوستان از کساني که شرکت مي کنند تشکر کنند.
شب بود بيابان بود زمستان بود
بوران بود سرماي فراوان بود
يارم در آغوشم هراسان بود
از سردي افسرده و بيجان بود
دريغا که مشغول باطل شديم
ز حق دور مانديم وغافل شديم
ز سوداي آن پوشم و اين خورم
نپرداختم تا غم دين خورم
چه خوش گفت با کودک آموزگار
که کاري نکريدم و شد روزگار
"سعدی"
ببخشيد آخرين پست صفحه 108 بود من پستمو دادم نگو رفته بود صفحه 109 برا همين اشتباه كردم و دوباره با حرف آخر بيت آخر شعر صفحه 108 شعرمو گفتم ، ساعت هم 12 شب شده بود خسته بودم دگ حواسم نشد موند تا الان ببخشيـــــــد :Love-PCN~!:نقل قول:
دوست عزيزمو ضمن تشکر که در اين تاپيک شرکت مي کنيد توجه کنيد که هميشه بايد حرف اول بيت جديد در پست جديد با حرف آخر مصراع آخر در پست قبلي يکي باشه و مشاعره اصل معنيش در عموم هميينه. پس لطفا رعايت کنيد.
روندگان طريقت ره بلا سپرند
رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز
ز نيرو بود مرد را راستي
ز سستي کژي زايد و کاستي
یا رب مددی ساز که یارم به سلامت
بـاز آیـد و بـرهـانـدم از بـنـد مـلامـت
تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند