در عالم سینما، درمیان آثار سینمائی برجسته تاریخ، لحظاتی را می توان جست که قادرند کوهها را جابجا کنند، مخاطب شان را بر سرجای خود میخکوب کرده و برای همیشه خود را در ذهن او جاودانه کنند
چون اشک در باران .....
مونولوگ جاودانه Roy Batty با نقش آفرینی بی نظیر Rutger Hauer، درشاهکار اکشن-علمی تخیلی ریدلی اسکات، Blade Runner، یکی از آن بهترین لحظات است. او در نقش یک رپلیکانت، یک وجود سایبرناتیک، مخلوق مهندسی زیستی شده بر روی سقف آسمانخراش هایی در دل مه و آسمان فرورفته، در آینده ای تیره و تار؛ مامور Rick Deckard (هریسون فورد) را که یک بلید رانر است، از سقوط نجات داده و درست در لحظه خاموش شدن، یکی از زیباترین مرگهای تاریخ سینما را با مونولوگی خیره کننده به نمایش می گذارد. موسیقی بی نظیر ونجلیس نیز در کنار ریزش باران سیل آسا در دل اَبَر شهر فوتوریستی، این صحنه را در ذهن هرعلاقه مند به هنر جاودانه می کند. Blade Runner در فرهنگ عامه تاثیری شگفت ایجاد کرد و گستره وسیعی از انیمیشن ها، موسیقی، آثار سینمایی و بازیهای رایانه ای به شدت از آن الهام گرفتند. این صحنه مرگ فراموش نشدنی یک روبات و نه یک انسان، با آن نطق فراموش نشدنی، به عقیده ای بسیاری، بهترین صحنه مرگی است که در تاریخ برپرده نمایش به تصویر در آمده است.
Roy Batty با نقش آفرینی روتگار هایئر، بعد از مونولوگ خود، اشک در باران، به خاموشی ابدی فرو می رود
دکارد ماموریت داشته است تا تمام دوستان Roy و خود او را که رپلیکانت بودند ، شکار کرده و نابود کند ولی در پایان خود در حال سقوط از آسمانخراشی غول آسا به دست همین رپلیکانت نجات می یابد و Roy که لحظات پایانی عمر مهندسی زیستی شده خود را طی می کند، در زیر بارش سیل آسای باران، کلماتی را به زبان می آورد در حالی که دکارد فقط نظاره گر شده و حیران مانده است:
"چیز هایی دیده ام .....که شما، مردم هرگز باور نخواهید کرد......سفینه های جنگی را در در مدار اوریون، شعله ور یافتم، شاهد تلالو اشعه ها در دل تاریکی، در مجاورت دروازه Tannhauser بودم. همه آن....لحظات......درطی زمان گم خواهند شد.....چون.....اشک ...در باران..... وقت آن است که بمیرم.........."
آیا قهرمانان سری Deus ex، یعنی دنتون قهرمان اصلی سری و آدام جانسون قهرمان جدید سری، چون مامور دکارد یک Balde Runner نیستند؟
در عالم بازی های رایانه ای، سری بازی های جسته ای وجود دارند که بشدت وام دار جهان بلید رانر هستند و به نوعی نسخه بازی آن شاهکار به شمار می روند: سری Deus Ex.
بررسی بازی شاخص Deus Ex: Mankind Divided
با نگاهی بر تاریخچه سری- بخش اول
نسخه جدیدی از سری بازی های Deus Ex با نام Mankind divided در سال 2016 عرضه خواهد شد و نمایش جالب توجه قسمت جدید در E3 2015، ما را ترغیب نمود تا در کنار معرفی نسخه جدید، نگاهی هم به تاریخچه سری بی اندازیم و مخاطبانی که هنوز فرصت نیافته اند بازی های این سری مشهور و مهم را تجربه کنند، را با تِم کلی سری آشنا نموده و آنها را برای تجربه قسمت جدید بیش از پیش آماده کنیم. برای آشنایی بیشتر با این سری مهم، بهتر است ابتدا با اولین بازی و در واقع مهمترین قسمت آن آشنا شویم، شاهکار" وارن اسپکتر" ذهن خلاق عالم بازی، که نام Deus را چون نگینی درخشان در تاریخ بازیهای رایانه ای ثبت کرد.
Deus EX
بازی Deus Ex یک بازی اکشن – نقش آفرینی با تم سایبرپانک بود که در سال 2000 توسط Eidos انتشار یافت. بازی که در آغاز فقط روی PC و سیستم عامل ویندوز عرضه شده بود توسط Warren Spector کارگردان خلاق عالم بازی ساخته شد.Warren که به مرد تصمیم های سخت معروف است، همیشه در آثارش تصمیماتی سخت را پیش روی مخاطب قرار داده و به وی اجازه می دهد خود انتخاب کرده و عواقب آنها را نیز تجربه کند، درواقع این آثار warrenبودند که به بازیسازان امروزی اجازه دادند اینگونه گسترده، عنصر انتخاب و تصمیم گیری را در بازیهای خود بکار گیرند.
بازی اصلی در جهانی به شدت آسیب دیده از بُعد اجتماعی رخ می داد، و سرنوشتی تیره و تار را برای بشریت به نمایش می گذاشت. وقایع در سال 2052 می گذشت و داستان نیروی تازه کار UNATCO یا United Nations Anti-Terrorist Coalition را به نام JC Denton روایت می کرد که یک مامور مبارزه تروریسم بود و در جهانی که هر لحظه بیشتر به سمت سراشیبی انحطاط و آشوب گام برمی داشت، خود را گرفتار می دید.با پیش روی داستان، Denton بیش تر و بیش تر دریک توطئه باستانی درگیر شده و در طی سفری فراموش نشدنی با سازمان هایی چون Majestic 12، The Illuminati و Honk Kong Traids روبرو می شد.
بازیDeus Ex یک جهش عظیم در عالم بازی های نقش آفرینی بوجود آورد. منتقدان آن را یکی از بهترین بازی های ساخته شده تاریخ نامیدند، سایت PC Gamers در سال 2011 در لیست 100 بازی برترتاریخ آن رابهترین بازی PC لقب داد! و این درحالی بود که رقبای بزرگی در کنار Deus به چشم می خوردند. روایت مدرن بازی از یک بازی نقش آفرینی با عناصر تصمیم گیری سنگین به شدت مورد توجه قرار گرفت بطوری که بازیهای بزرگ بعد از آن نیز به سراغ چنین الگو هایی در ساختار های خود رفتند. بازی مهم دیگری که به عنوان دنباله سری عرضه شد بازیDeus EX: Human Revolution بود که در سال 2011 تلاش نمود جا پای جد بزرگ خود بگذارد و تا حد زیادی نیز موفق بود.
پک اصلی بازی با چهره JC Denton قهرمان و یا ضد قهرمان بسته به انتخاب بازیباز! روی آن
Gameplay
Deus ex سعی داشت مخاطب را در جهان خود غوطه ور نماید، برای مثال بازی تماماً از نمای اول شخص استفاده می کرد و شما به جستجو و کنش با عناصر محیطی آن می پرداختید.بدن شخصیت اصلی JC توسط تجهیزات نانوتک تقویت شده بود و به او اجازه می داد تا کارهایی خارج از توانایی انسان عادی انجام دهد. عنصر کلیدی داستان یعنی نانوتکنولوژی نیز حضوری فراگیر در جهان بازی داشت.
عناصر نقش آفرینی بازی حضوری بسیار پررنگ داشتند و بازی با پیشروی به بازیباز با Skill Points ها پاداش می دادکه به کمک آنها بازیباز قادربود توانایی های شخصیت اصلی را ارتقاء ببخشد .برای مثال بازیبازی که علاقه مند بود بازی را اکشن ادامه دهد توانایی درگیری و مبارزاتی JC را تقویت میکرد و در حالی که طرفدار مخفی کاری تمرکزش را روی توانایی های هک ، نفوذ ، بینایی و شنوایی قویتر و خلق صدای کمتر در محیط می گذاشت.
اسلحه ها کاملا قابل سفارشی سازی بودند وقابلیت نصب تجیهزاتی چون خشاب، لیزرسایت و صدا خفه کن و.. را داشتند.بازیباز با پیشروی به nano-augmentation دست می یافت، دستگاهایی cyberneticکه توانایی های اَبَر انسانی را برای او فراهم می نمود. 18 عدد ارتقاء نانو در بازی وجود داشت که بازیباز می توانست 9 عدد آپدیت را تا آخر بازی در بدن خود نصب نماید هر کدام در یک عضوخاص از بدن شامل بازوها، پاها، چشم و گوش، سر و... دو عدد زیر پوست و سه عدد در قفسه سینه، نصب می شد. اینکه چه توانایی های برای این ارتقاء ها انتخاب شود به عهد ه بازیباز بود.برای مثال، ارتقاء توانایی های دست JC یا باید در جهت افزایش توانایی اودرمبارزات Hand to Hand به کار می رفت یا به او توانایی بلند کردن اجسام سنگین را اعطا می کرد.
صحنه ارتقاء ونصب نانو آگ ها هنوز هم جلوه ای مدرن دارد
صحبت کردن با NPC ها یا همان non-player characters نیز یک تمرکز عمده دیگر بازی بود.بازی در هنگام مکالمات وارد نمایی سینمایی می شد و انتخاب دیالوگ ها به عهده بازیباز بود.انتخاب های گزینه های مختلف و الگو های رفتاری متفاوت در کنار تصمیمات بازیباز سرنوشت جهان بازی را تحت تاثیر قرار می داد و شخصیت ها به رفتار بازیباز واکنش نشان می دادند . تعداد 24 عدد سلاح در بازی موجود بود که به دوسته کشنده و غیر کشنده تقسیم بندی شده بودند و اکشن بازی از نمای اول رخ می داد و درگیری با موج گسترده ای از انسانهای سایبرناتیک یا روبوت ها بخش اکشن بازی را تشکیل می داد. بازیباز می توانست با مخفی کاری دشمنان را شکست دهد یا کلاس تانک ساخته و میزان زیادی خسارت را تحمل کرده یا وارد نماید.اینکه چگونه بازیباز از توانایی هایش استفاده می نمود توسط NPC ها در جهان بازی مورد نقد قرار می گرفت و بسته به روش های کشنده یا غیر کشنده ای که بازیباز به کار می گرفت، عناصر سیستم اخلاقی نیز در ترکیب با دیگر عناصر RPG بر پیچیدگی جهان بازی می افزود.
صفحه Inventory در بازی خود یک Mini game بود و چینش لوازم در کیف JC بینهایت جذاب بود روشی که توسط شینجی میکامی در Resident Evil 4 نیز به کار گرفته شد
Deus Ex بخاطر تصمیماتی که بازیباز در طی بازی با آنها ربرو می شد، شهرت یافت. بازی راه های زیادی را برای پیشروی در اختیار بازیباز قرار میداد. از بازکردن درها با قفل باز کن تا درگیری مسلحانه و یا پیشروی در حالت مخفی کاری تنها بخشی از روش های پیشبرد GamePlay بازی بودند.بازیباز می توانست یک عملیات سخت را تنها با انتخاب یک دیالوگ هوشمندانه حل کند یا کل داستان را با درگیری های سنگین به پایان برساند. طراحی مراحل به شکلی آزاد انجام شده بود و مخاطب خود باید راه خود را درون محیط انتخاب می کرد.معماهای زیادی در محیط پراکنده بودند که بازیباز قادر بود بعضی از آنها را حل کرده و یا با انتخاب راه های مخفی و دیگر روش ها از انجام آنها پرهیز کند.یکی از نکات عجیب بازی که بعد ها در بازی های دیگر نیز کم و بیش شاهد آن بودیم ، حق انتخاب ببازیباز برای نبرد با دو باس در بازی بود و به مخاطب اجازه داده می شد یا در همان اوایل بازی آنها را شکست دهد و یا آنها را زنده بگذارد تا جلوتر بعد از پیشروی در داستان باز هم با آنها رودرو شود.بعضی از مراحل بازیباز را تشویق می کرد روش غیر مرگبار را به کار گیرند و در جاهایی نیز انتخاب با خود بازیباز بود که دشمنان را بکشد یا فقط بیهوش کند.
کشتن یا نکشتن مسئله این است
بخاطر این سیستم پیچیده انتخابی بود که بازی Deus Ex را با کلاسیک شاخص دیگری به نام System Shock مقایسه می کنند، بازی که بخاطر حق انتخاب هایی که به بازیباز میداد یک بنچمارک در عالم بازی به حساب می آید و هنوز هم ردپای آن را در بازی های بزرگی چون Dishonored، thief، Bioshock و ....می توان یافت.
Deus ex که در سال 2052 رخ میداد و خیلی از تئوری های توطئه را که تا سال 2000 دردنیای واقعی مورد بحث بودند، به بحث و گفتگو می گذاشت.موضوعاتی چون وقایع پشت صحنه ترور جان اف کندی، اشخاص لباس رسمی، Area 51 ، سازمان های کنترل کننده جهان و شبکهای نظارتی Echelonدر کنار FEMA بر مرموز بودن جهان بازی بشدت افزوده بودند.حضور گروه هایی چون تمپلار ها، الومیناتیون و ... نیز که یا در خط اصلی داستان حضور داشتند و یا در داستان های جانبی یا آنها روبرو می شدید نیز بر لایحه های غنی داستانی بازی می افزود.
Deus ex را اگر تاثیر گذار ترین بازیهای سال 2000 به بعد حساب نکنیم قطعاً یکی از تاثیر گذار ترین ها است، بازی که عناصری کلیدی را به سبک نقش آفرینی تزریق نمود.
داستان:
بازیباز در نقش JC Denton فرو می رفت، یک انسان آگیومنت شده با نانو تکنولوژی معروف به nano-aug ها، و مامور UNATCO. بعد از مرحله تمرینی، JC چند عملیات را به دستور فرماندهی "جوزف مندرلی" پیگیری میکرد، او باید در این عملیات ها، یک افراد سازمانی به نام NSF و محموله واکسن Ambrosia دزیده شده توسط آنها را رد گیری کند.این واکسن، درمان بیماری Gary Death و ویروس مرگبارش بود.در طی عملیات JC با برادرش متحد میشود؛ پاول، که او نیز Nano-aug است.JC رد محموله واکسن را تا نزدیکی ترمینال فرودگاه Laguardia airport می گیرد و پاول نیز او را بیرون هواپیما ملاقات کرده وبه JC میگوید او از UNATCO جدا شده و اکنون با NSF کار میکند! زیرا او متوجه شده است که این بیماری "مرگ خاکستری" از یک ویروس توسعه یافته بدست انسان بوجود آمده است و UNATCO اکنون از آن استفاده میکند تا اطمینان باید که فقط اهداف مورد نظر خود آنها واکسن را دریافت می کنند.
سالن ورودی CIA
JC به مرکز فرماندهی UNATCO برمی گردد و مندرلی به او اعلام می کند که او و پاول به یک Kill switch بامحدوده زمانی 24 ساعته آلوده شده اند و اکنون نیز کلید مرگ اتوماتیک پاول به خاطر خیانت اش فعال گشته است.مندرلی ازJC می خواهد که به هنگ کنگ پرواز کند و یک هکر با نام" Tracer tong "را که پاول با او در ارتباط بوده از بین ببرد، ضمناْ این هکر قادر است Kill switch را غیر فعال کند.
به جای انجام این کار، JC به آپارتمان برادرش، پاول برمیگردد و پاول را که در آنجا مخفی شده است پیدا میکند.پاول بیشتر درباره فرار و جداشدنش از UNATCO برای JC توضیح می دهد و از JC می خواهد که به او پیوسته و با ارسال سیگنال نیروهای متحد NSF را آگاه کند.با انجام این کار JC تبدیل به خطرناک ترین هدف UNATCO شده و تحت تعقیب قرار می گیرد و کلید مرگ هوشمند او نیز توسط سازمان مشهور سری FEMA یا Federal Emergency Management Agency به فرماندهی والتون سیمونز فعال میشود.
JC قادر نیست از دست UNATCO فرار کند و او و پاول مشروط بر اینکه پاول در حمله به خانه اش زنده بماند، دستگیر شده و به زندانی مخفی زیر مرکز فرماندهی UNATCO منتقل میشوند. در اینجا یک مخلوق با نام "Daedalus "با آنها تماس میگیرد و به آنها میگوید که زندان بخشی از سازمان Majestic 12 می باشد و ترتیب فرار او پاول را میدهد. آن دو به هنگ کنگ سفر کرده و با Tong ملاقات می کنند و او نیز کلید های کشتار را در بدن آنها غیر فعال میکند.تانگ از JC میخواهد که به ساختمان VersaLife نفوذ کند. در حین نفوذ JC متوجه میشود که این سازمان منبع اصلی مرگ خاکستری است و او موفق می شود که نقشه تولید ویروس مرگبار را دزدیده و ساختاری به نام UC را که قرار بوده ویروس را در سطح جهانی تولید و پخش کند، نابود می کند.
مردان سیاه پوش همه جاهستند؛ امان از دست تئوری توطئه!
بعد از تجزیه و تحلیل ویروس مشخص می شد که ویروس توسط سازمان و انجمن الومیناتی ها توسعه یافته است، Tong از JC می خواهد به پاریس سفر کرده و با الومیناتی ها تماس برقرار کند و از آنها برای یافتن Majestic 12 کمک بگیرد.JC موفق می شود با فرمانده سازمان الومیناتیون یعنی" مورگان اوِررت "دیدار کند واو نیز رازی را فاش می کند که طی آن مشخص می شود در واقع ویروس مرگ خاکستری قرار بوده برای استفاده در تکنولوژی های Augmentation ها استفاده شود اما سازمان Majestic 12 که توسط یک نیروی سابق الومیناتی با نام "باب پیج" و میلیادر کنونی اداره می شود؛ آنرا دزدیده وبرای استفاده کنونی اش ، به شکل یک ویروس مرگبار جهش یافته کرده است. فرمانده الومیناتی، اِوِرت متوجه می شود که با نابودی دستگاه UC توسط JC، اکنون Majestic 12 قادر نیست که ویروس را تولید کند و به همین دلیل هدفشان اکنون فرودگاه Vandenberg نیروی هوایی است جایی که X-51 قرار دارد و در آنجا یک گروه از دانشمندان سابق Area-51 توانسته اند یک دستگاه دیگر ناقل ویروس را توسعه بدهند.
بعد از رسیدن JC به x-51 او به کمک نیروهای آنجا شتافته و از حمله Majestic 12 جلوگیری می کند و با فرمانده X-51 نیز دیدارمی کند. فرمانده این مرکز با نام Gary Savage برای JC فاش می کند که Daedalus که در زندان با JC تماس گرفته در واقع یک هوش مصنوعی است وازدل برنامه ECHELON ایجاد شده است.
ECHELON که در واقع یک اسم رمز است و در سری بازیهای splinter cell هم آن را شنیده ایم، یک شبکه هوشمند بررسی سیگنال های ماهواره ای SIGNT می باشد و از طرف 5 کشور فعالیت میکند.ضمناً در جاهایی نیز اشاره شده که "اشلان"تنها سیستم نرم افزاری-سخت افزاری جهان است که تمامی بارگذاری ها و فعالیت های ماهواره ای و مخابراتی جهان را تحت کنترل خود دارد .این سیستم در دهه 60 برای نظارت بر روی فعالیت های دیپلماتیک و نظامی اتحاد جماهیر شوروی و متحدان بلوک شرق آن در حین جنگ سرد ایجاد شد و به صورت رسمی در 1971 معرفی گردید.
مورگان اِوِرت فرمانده گروه الومیناتی که اکنون دیگر به ما یعنی JC اطمینان پیدا کرده سعی می کند با آزاد سازی هوش مصنوعی Deadalus در شبکه نظامی ایالات متحده، روی شبکه مخابراتی Majestic 12 تسلط پیدا کند اما پیج بد ذات با یک ضد حمله مرگبار هوش مصنوعی خود را با نام Icarus در شبکه رها میکند و ایکاروس نیز با Daedalus ترکیب شده یک ساختار فوق پیچیده و یک شکل جدید از AI رابا نام Helios بوجود می آورد که توانایی کنترل روی تمام ارتباطات جهانی را دارد.بعد از این حرکت، Savage رئیس X-51 از JC می خواهد در تهیه و تولید مجدد اجزاء دستگاه UC که برای ایجاد ویروس استفاده می شد و توسط JC نابود شد، کمک کند.
Daedalus در اساطیر یونان، نام یک صنعت گر بسیار ماهر و پدر Icarus بود، او را خالق Labyrinth می دانند- پسر او Icarus نیز در اسطوره های یونان حضوری تراژیک دارد، او در هنگام فرار از زندان کِرِت، با راهنمایی پدر بالهایی با موم به خود وصل کرد تا با پرواز کردن فرار کند ولی از روی اشتباه، بیش از حد به خورشید نزدیک شد و موم ها آب شدند و او بالهایش را از دست داد و به اعماق دریا سقوط کرد.در Human Revolution داستان بازی اشاراتی به "فرشته سقوط کرده "می کند که از ماجرای سقوط ایکاروس الهام گرفته شده است.Helios نیز که God of War بازان به خوبی با او برخورد داشتند!! زیرا اصولاً کریتوس با همه مهربان است!! دراسطوره های یونان، راننده ارابه نور خورشید بود و با حرکت از جهات شرق و غرب، روز وشب را رقم می زد.”
JC الگوهای ساخت مجدد را می یافت و آنها را برای Savage ارسال می کرد ولی پیج ارتباط JC و Savage را قطع می کرد و یک حمله اتمی را بر علیه پایگاه هوایی Vandenbergشکل می داد.زیرا پیج می خواست که پایگاه او یعنی مرکز Majestic 12 واقع در Area 51 تنها جایی در جهان باشد که امکان تولید UC را برای خلق ویروس دارد.JC موفق می شود که مسیر موشک اتمی را تغییر داده و آن را به سمت Area 51 مجدداً برنامه ریزی کند.بعد از این پیروزی JC می رفت تا با پیج در خرابه های Area 51 روبرو شود.
هنگامی که JC با پیج روبرو می شود، او فاش می کند که تمام مدت قصد داشته با هوش مصنوعی Helios ترکیب شده و با کنترل کامل بر روی نانو-تکنولوژی و توانایی کنترل تمامی زیر ساخت های ارتباطی جهان، تبدیل به شکلی قدرتمند از حیات شود که هیچ نیرویی در مقابل او قادربه ایستادگی نیست. JC همزمان با Tong، اِوِرت وهوش مصنوعی Helios تماس می گیرد.در اینجا هر سه گروه داستان، از JC می خواهند که پیج را نابودکند و این در حالی است که هرکدام اهداف خود را در سر دارند و در این لحظه از داستان است که JC باید تصمیم بگیرد کدام گروه را انتخاب کند.
در این بخش پایانی از داستان و خواسته های سه گروه است که Deus Ex خوش می درخشد وپایانش به یکی از ماندگارترین پایان های بازی های رایانه ای تبدیل می شود.
Tong قصد دارد تا با نابودی مرکز ارتباطات جهانی، جهان را به دومین Dark Age وارد کرده و در عصر تاریکی دوم، نگذارد کسی قدرت را در جهان به دست بگیرد.
"اصطلاح Dark Age برای توصیف بخشی از تاریخ قرون وسطا به کار می رود که زوال و نابودی تقریبی ساختارهای فرهنگی و اقتصادی را بعد ازسقوط امپراطوری روم در اروپا به دنبال داشت."
اِوِرت نیزبه JC پیشنهاد می دهد که الومیناتیون را به قدرت برساند و پیج را کشته و اجازه دهد الومیناتی از دانش و تکنولوژی موجود در Area 51 استفاده کرده و جهان را به شکلی مخفی کنترل کند.
هوش مصنوعی Helios نیز از JC تقاضا می کند تا با او یکی شده و جهان را در نقش یک فرمانده خیر خواه و نیک اندیش مجهز به دانش و منطق بی پایان هدایت کند.
تصمیمات بازیباز در اینجا آینده جهان بازی را شکل داده و بازی را به پایان می برد.
داستان خیره کننده و پر از کشش Deus ex منبع الهام بسیاری از بازی ها و آثار سینمایی گردید،هنوز هم منتقدان ازاین میزان پیچیدگی وتوانایی داستان بازی در ترکیب کردن موضوعات تئوری توطئه با تم علمی تخیلی سنگین به شکلی عالی، در شگفت مانده اند.
Warren Spector استاد بازیسازی
توسعه بازی:
وارن اسپکتر، که علاقه بسیار زیادی به ژانر علمی تخیلی –فانتزی داشت از سال 1994 طرحی را ایجاد کرد با نام Troubleshooter که پایه واساس سری Deus ex را شکل داد.او ایده یک شوتر اکشن اول شخص با تمی Underworld- Style را در سرمی پروراند و قصد داشت یک بازی با بودجه بالا خلق کند، ولی استودیویی که اوبا آنها همکاری می کرد یعنی Origin از توسعه بازی سر باز زد و او نیز به استودیو Looking Glass که قبلاً با آنها در توسعه پروژه هایی چون ultima II همکاری کرده بود پیوست و به توسعه کانسپت اصلی بازی ادامه داد. پروژه ایی که اکنون junction Ponit نامیده می شد و از همان Troubleshooter قدیمی ریشه گرفته بود نیز بخاطر پیچیدگی های ذاتی کار اسپکتر، کنسل شد و او و تیم همکارش Looking Glass را به مقصدی نامعلوم ترک کردند.بعداز مدتی John romero ازاستودیوی ION storm به آنها پیشنهاد داد تا این پروژه رویایی اسپکتر را بدون هیچ محدودیتی بسازند و اسپکتر بدون هیچ درنگی به ION پیوست.سال 97 تولید بازی آغاز شد و وارن در همان سال منفیست مشهور نقش آفرینی خود را ارائه داد، ساختاری که به نظر او برای یک بازی Role-playing حیاتی بود.این بیانیه شامل اصول زیر بود:
"مشکلات نه معماها، عدم تحمیل شکست خوردن های اجباری (به بازیباز)، بازیباز انجام می دهد، NPC نظاره می کند و محیط هایی با تعداد زیادی راه ورود و خروج"
وارن اعتقاد داشت که Deus ex همه عناصر این بیانه را پوشش می دهد.نکاتی کلیدی که در این نوشتارکوتاه بکار رفتند به راهنمای بازیسازان ژانر RPG بعد ازکار اسپکتر، تبدیل شدند.در آخرین قسمت سری Dues ex:Human Revolution ما شاهد حضور درخشان تک تک این عناصر بودیم:محیط هایی با ساختار پیچیده و تعداد بیشماری راه ورود و خروج در کنار حضور گسترده ای از NPC ها که نظاره گر اعمال آدام جانسون، قهرمان آن قسمت بودند و معما ها و مشکلاتی که بازیباز باید خود با آگاهی کامل و دانستن نتیجه اعمال حل می کرد، اینطور نشان میداد که تیم توسعه نسخه جدید، بخوبی بیانیه اسپکتر را یاد گرفته اند!
طراح بازی اصلی Harvey Smith که اکنون در استودیو آرکان بر روی دنباله بازی بزرگ Dishonored کار می کند -درواقع او طراح ارشد Dishonored نیز بود و هر آنچه از Deus ex آموخت در Dishonored نیز پیاده سازی کرد و به همین دلیل Dishonored چتین خارق العاده به نظر می رسد.در کنفرانس E3 امسال بتسزدا او روی صحنه حضور داشت و Dishonored 2 را معرفی کرد.
بازی بعد از سپری کردن مراحل طولانی ساخت و دشواری های بیشمار که بدلیل بلند پروازی های وارن در مقابل محدودیت های سخت افزاری، نرم افزاری روی می داد، به پایان ساخت خود نزدیک شد و بعد از 3 سال، عرضه شد. موتور آنریل انجین برای توسعه بازی به کار رفته بود و مشکلات نسخه های اولیه موتور مستقیم به داخل بازی سرایت کرده بودنداما این مشکلات باعث نشد چیزی از ارزش بازی کم شود. واکنش منتقدان به بازی بینهایت مثبت بود و نمره 90 از 100 را توسط 28 منتقد در Metacritic به خود تعلق داد. منتقدان بازی را یکی از کلیدی ترین بازی های ژانر نقش آفرینی نامیدند که هر چه بعد از آن دراین سبک عرض شود را تحت تاثیر قرار خواهد داد. بازی در لیست تالار مشاهیر سرگرمی قرار گرفت ودر تمامی رتبه بندی بزرگ و مهم تاریخ صنعت، نام خود رادر مکان های بالا ثبت نمود، میراث وارن اسپکتر تا به امروز ادامه یافته و در سال 2016 نیز با برداشت جدیدی از بیاینه وارن در باب RPG ها روبرو خواهیم بود.
توانایی های JC با کلید های F1 تا F12 در گوشه تصویر مشاهده می شوند. این سیستم HUD عالی هنوز هم در نسخه های جدید بازی کاربرد دارد
در سال 2007 استدویو Eidos montreal اعلام کرد تولید قسمت جدیدی از بازی Deus ex با نام Human Revolution را در برنامه کاری خود قرار داده است.بازی در سال 2011 عرضه شد و یک موفقیت بی نظیر دیگر را ثبت نموده و نشان داد نام Deus exهنوز هم می درخشد. در آپریل 2015 باز هم تیم Eidos اعلام نمود در حال توسعه قسمت جدید Human revolution با نام Mankind Divided می باشد .نمایش بازی قسمت جدید در E3 امسال توجه منتقدان را به خود جلب نمود زیرا نسخه جدید، نسخه بی نهایت پالیش شده نسخه قبلی به نظر می رسد که خود بازی عالی و بینقصی بود.
منتقد Gamespot در خط پایانی نقد خود چنین نوشت:
"تجربه جهان بازی Deus ex با آن جو سازی منحصر بفرد و محیط های عظیم در کنار عناصر درخشان RPG براستی تجربه ایی عجیب است.چنان تک تک عناصر بازی بالانس شده اند و چنان شما نتایج تک تک تصمیمات خود را در جهان بازی خواهید دید که هرچه در جهان بازی پیشروی می کنید، نیاز به اینکه باید جلوتر بروید و باید رازی دیگر را کشف کنید در شما شدت می گیرد.البته بازی فقط یک بازی نقش آفرینی نیست و بخش های اکشن زیادی دارد اما اسپکتر موفق می شود که یک جهان با ساختار بی انتها را خلق کند، در حالی که داستانی خیره کننده از بُعد اجتماعی-سیاسی را روایت می کند. بازی نقاط ضعفی نیز دارد که در برابر پیروزی بزرگی که بدست می آورد، ناچیز جلوه خواهند کرد.این یک بازی عظیم و فراموش نشدنی است."
منتقد IGN نیز در نتیجه گیری نقد خود اشاره کرد:
" این تجربه شگفت انگیزی که از بازی Deus ex داشتم، با آن طراحی خیره کننده و عناصر درجه یک داستانی، یکی از بهترین تجربه های من در دنیای بازی را رقم زد.شاید بتوان گفت یکی از بهترین بازیهای اول شخص اکشن ماجراجویی تاریخ با عناصر سنگین RPG که به شکلی کاملاً مدرن درساختار آن قرار گرفته است، خلق شده و این یک پیروزی بزرگ است. مخاطبانی که بدنبال یک تجربه پیچیده و خاص می گردند بازی خود را یافته اند.این سطح توجه به جزئیات و روایت داستانی تیم ION یک بنچمارک را در عالم بازی رقم خواهد زد، و بازی Deus ex رابه یکی از بهترین بازی های تاریخ بدل خواهد کرد"
در بخش دوم به بررسی بازی های Deus Ex: Human Revolution خواهیم پرداخت و بعد از آن به سراغ Deus Ex: Mankind Divided خواهیم رفت تا هر آنچه را درباره این بازی بزرگ سال 2016 می دانیم، مرور کنیم.
نظر خود را اضافه کنید.
برای ارسال نظر وارد شوید
ارسال نظر بدون عضویت در سایت