پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
چشم چشم دو ابرو نگاه من به هر سو
پس چرانيستي پيشم نگاه خيس تو كو
گوش گوش دو تا گوش دو دست باز يه آغوش
بيا بگير قلبمو يادم تو را فراموش
چوب چوب يه گردن جايي نري تو بي من
دق ميكنم ميميرم اگه تو دور شي از من
دست دست دو تا پا ياد تو مونده اينجا
يادت مياد كه گفتي بي تو نميرم هيچ جا؟
من؟ من؟ يه عاشق
همون مجنون سابق
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
شاه باشی ، عشق کیش ماتت میکند :give_rose:
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
با سلام
نگار دلپسند من توئی ، تو ***** مه خورشید بند من توئی ، تو
نباشد دور از تو قلبم نارسایی **** بتا ، شعر بلند من تویی ، تو
:1. (21)::1. (21)::1. (21)::1. (21)::1. (21):
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی کهببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آبو آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بیغشم
باور مکن که طعنهی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سرویشدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سرغمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب بهبالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کارتست من همه جور تو میکشم
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
ای غنچهی خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خودمیبندی و ما را ز سر وا میکنی
از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
کاختنگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی
ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی
با چون منی نازک خیال ابرو کشیدناز ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی
امروز ما بیچارگان امیدفردائیش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا میکنی
ای غم بگو از دستتو آخر کجا باید شدن
در گوشهی میخانه هم ما را تو پیدا میکنی
ما شهریارابلبلان دیدیم بر طرف چمن
شورافکن و شیرینسخن اما تو غوغامیکنی
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
انار جان چندبار این شعر رو نوشتی همین رو بلد بودی :love: :wink:
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
آمدي جانم به قربان ولي حالا چرا ؟
بي وفا بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا ؟
نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي
سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا ؟
عمر مار ار مهلت امروز و فرداي تو نيست
من كه يك امروز مهمان توام فردا چرا ؟
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان نازكن با ما چرا ؟
وه كه با اين عمر هاي كوته بي اعتبار
اين همه غافل شدن از چون مني شيدا چرا ؟
آسمان چون جمع مشتاقان ، پريشان مي كند
درشگفتم من نمي پاشد ز هم دنيا چرا ؟
شهريارا بي حبيب خود نمي كردي سفر
راه عشق است اين يكي بي مونس و تنها چرا ؟
بي مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟
حالا چرا ؟
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
فریاد شکسته
گفتم مگر به صبر فراموش من شوی
کی گفتم آفت خرد و خوش من شوی ؟
فریاد را به سینه شکستم که خوشترست
آگه به دردم از لب خاموش من شوی
سوزد تنم در آتش تب ای خیال او
ترسم بسوزمت چو هماغوش من شوی
بنگر به شمع سوخته از شام تا به صبح
تا باخبر ز حال شب دوش من شوی
ای اشک ، نقش عشق وی از جان من بشوی
شاید ز راه لطف ، خطا پوش من شوی
می نوشمت به عشق قسم ای شرنگ غم
کز دست او اگر برسی ،نوش من شوی
گر سر نهد به شانه ی من آفتاب من
ای آفتاب ،جلوه گر از دوش من شوی
سیمین ز درد کرده فراموش خویش رااما تو کی شود که فراموش من شوی ؟
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
دم به کله میکوبد و شقیقه اش به دو شقه میشود
بی آنکه بداند حلقه آتش را خواب دیده است
عقرب عاشق