در یک مجموعه مطالعات جدید با استفاده از اسکنهای پیچیدهی مغزی، مشخص شد بین میزان استفاده از صفحات نمایشگر و پیشرفت مغز کودکان خردسال، به خصوص در حوزههای مربوط به یادگیری زبان، ارتباط نزدیکی وجود دارد. نتیجهای که ایدهی حداقل کردن زمان استفاده نمایشگرها برای کودکان پیشدبستانی را تقویت میکند.
پیش از هر چیز توضیحاتی در مورد تیم تحقیقاتی بدهیم. رهبر تیم تحقیقاتی مربوط به این مطالعات که نتایج آن ابتدای ماه جاری میلادی در نشریهی JAMA Pediatrics منتشر شد، دکتر جان اس. هاتن، مدیر مرکز پایش سواد و خواندن و نوشتن در بیمارستان کودکان سینسیناتی است.
نویسندهی این مقاله که در نیویورکتایمز منتشر شده، یک متخصص اطفال به نام پری کلاس است که با دکتر هاتن همکاریهایی در زمینهی نوشتن در مورد کودکان و سوادآموزی داشته است. وی سرپرست بخش پزشکی Reach Out and Read است. سازمانی که در زمینهی خواندن و نوشتن والدین به همراه فرزندانشان فعالیت میکند و به سابقهی سی سال فعالیت در بوستون را دارد. بنابراین نویسنده به طور خاص به حوزهی مطالعه در مورد مغز کودکان و تأثیرات محیط روی روند رشد آن علاقمند و در آن فعال است.
محققان در این مطالعه از یک روش به خصوص اسکن مغزی موسوم به تصویرگیری تنسور پخش استفاده کردهاند که میتواند یکپارچگی مادهی سفید مغز را ارزیابی کند. این اسکنها روی 47 کودک سالم بین 3 تا 5 سال از خانوادههای متوسط تا متوسط رو به بالای انگلیسیزبان انجام شدهاند.
از والدین در مورد میزان استفادهی کودک از نمایشگر سؤال شده و محققان با استفاده از یک امتیاز ترکیبی به نام ScreenQ که طی چند سال گذشته توسعه یافته و اعتبارسنجی شده و در راستای «رهنمود زمان استفاده از نمایشگرهای مؤسسهی طب اطفال امریکا» به عنوان بهترین اسناد موجود در زمان حاضر، آنها را ارزیابی کردهاند.
امتیاز صفر به معنای تبعیت کامل از رهنمود مذکور (عدم استفاده از نمایشگر در اتاق خواب، عدم تماشای تلویزیون یا استفاده از اپلیکیشنها پیش از 18 ماهگی، عدم تماشای محتوای خشونتآمیز، حداکثر یک ساعت در روز استفاده از نمایشگر برای پیشدبستانیها، مشاهده با نظارت والدین و مثل اینها) است و امتیاز 26 به معنی عدم تبعیت کامل (شروع به استفاده پیش از یک سالگی، در دسترس بودن نمایشگرها در اتاق خواب، تماشای محتوای خشونتآمیز، استفادهی بیش از حد از نمایشگرها، تماشا بدون همراهی والدین و غیره) است.
سپس این محققان امتیاز ScreenQ کودکان را با اسکنهای مغزیشان مقایسه کردند که شدت تولید غلاف میلین در نورونها را نشان میدهد، غلافی که ارتباطات بین سلولها را با یک ماده از جنس چربی به نام میلین میپوشاند و باعث میشود «مادهی سفید» مغز، سفید دیده شود. این ماده سلولهای عصبی را عایق کرده و کارایی انتقال سیگنال درون آنها را افزایش میدهد.
دکتر هاتن میگوید: «هرچه این محدودهها بیشتر به ارتباط با یکدیگر ترغیب شوند، چه در زمینههای زبانی یا عملکردهای مدیریتی، این پوشش نورونها بیشتر تحریک میشود. میزان میلین اطراف یک فیبر عصبی ارتباط مستقیم با مقدار تحریک شدن و استفاده شدنش دارد».
وقتی در رشتههای عصبی مربوطه در مغز غلاف میلین تولید میشود، کودک به یک مرحلهی مهم از پیشرفت؛ مثلاً زبان باز کردن در 18 ماهگی دست مییابد. وقتی در ارتباط بین بخش ورنیکهی مغز (مربوط به درک کلمات) و ناحیهی بروکا (مربوط به تولید گفتار) به طور کامل غلاف میلین تولید شد، کودک از فهمیدن کلمات به سمت توانایی حرف زدن حرکت میکند. هرچه تمرین روی این کارها انجام شود، ارتباطات قویتر شده و در نتیجه پیشرفت حاصل میشود.
میانگین امتیاز ScreenQ در این مطالعه، حدود 9 بود و در کل از 1 تا 19 را شامل میشد. حدود 41 درصد از کودکان در اتاق خواب هم نمایشگری داشتند و حدود 60 درصد هم دستگاه همراه خود را دارند. میانگین زمان استفاده از نمایشگر در روز حدود یک ساعت و نیم اما محدودهی آن از صفر تا 12 ساعت است.
پس از کنترل سن، جنسیت و درآمد، کودکان با امتیاز بالاتر ScreenQ میزان کمتری از یکپارچگی ساختاری و تولید غلاف میلین را داشتند، به خصوص در عصبهای مربوط به زبان و مهارتهای مرتبط با سواد.
در ادامه محققان از لحاظ شناختی نیز کودکان را مورد مطالعه قرار دادند تا معیارهای زبانی و سوادآموزی اولیهی آنها را بررسی کنند. نتایج آزمونهای شناختی به خوبی با میزان استفاده از نمایشگر توسط کودکان همخوانی داشت؛ کودکانی که بیشتر در معرض تماشای نمایشگرها بودند زبان گویای کمتری داشتند و در آزمونهای سرعت پردازش زبان؛ مثل نام بردن سریع از اشیاء ضعیفتر عمل میکردند.
دکتر هاتن میگوید: «این اولین مطالعهی مستند روی ارتباط بین زمان استفاده از نمایشگر و ساختار مغز و مهارتهای مربوط به آن است».
این یک مطالعهی بین رشتهای - نمایشی لحظهای از مغز در حال پیشرفت در یک زمان خاص است، بنابراین نتایج آن فقط ارتباط و نه عاملیت بین دو موضوع را نشان میدهد. اگر یک ارتباط مستقیم وجود دارد، ممکن است بیشتر از اینکه خود نمایشگرها باعث آن شده باشند، فقدان چیزی که نمایشگرها در زندگی کودکان جایگزین آن شدهاند علتش باشد.
دکتر هاتن در ایمیلی به نویسنده ادامه میدهد: «ضمناً من به شدت به مسئلهی آمادگی اشاره میکنم. زیاد روی این تأکید نمیکنم که نمایشگرها بد هستند، بلکه میگویم استفاده از نمایشگرها در این زمان ایدهی خوبی نیست. همانطور که رانندگی به خودیِ خود بد نیست، اما رانندگی در سن 3 تا 5 سالگی قابل قبول نیست. مثلاً تبلتها به طور خاص، ممکن است برای قرار گرفتن در دسترس کودکان نوپا و پیشدبستانی بیش از اندازه قدرتمند و جامع باشند».
بنابراین معنی این نتایج این نیست که نمایشگرها ذاتاً مضر هستند یا والدینی که استفاده از آنها را مجاز میدانند شایستهی سرزنش باشند. نتایج در مورد احتیاط در مورد روشهای پیشرفت مغز و شکلگیری آن بر اساس تجربیات صحبت میکنند و اینکه چه نوع فعالیتهایی میتوانند سازندهتر و مفیدتر باشند و اینکه والدین هستند که میتوانند این تجربهها را برای کودکان ممکن کنند.
اینجاست که به ارتباط این موضوع با خواندن، بازی کردن، قصه گفتن، گذراندن زمان بیرون از منزل و کارهای دیگری که میتوانند زندگی یک کودک خردسال را پر کنند میرسیم. همین گروه یک مطالعهی دیگر نیز انجام دادهاند که نشان میدهد فعالیتهای خانگی مربوط به سوادآموزی اثرات مثبت و ساختاری روی مغز کودک دارد.
به عقیدهی دکتر هاتن، از دید علم شناخت مغز، چیزی که کودکان نیاز دارند، تجربیاتی است که شبکههای مغزی را تقویت میکند. اگر نمایشگرها جایگزین تعامل با پرستار یا صحبت کردن یا بازی کردن شوند، کودکان نمیتوانند به طور کامل از شکلپذیری حیرتانگیز عصبی و پتانسیلهای سالهای ابتدای زندگی سود ببرند.
«همهی این داستان در مورد تجربه است. اینکه آیا زمان استفاده از نمایشگر، با کارهایی که میتوانند سازنده باشند مثل مطالعه، بازی کردن یا صحبت کردن تداخل پیدا نمیکند؟»
دلیل اهمیت این موضوع این است که قدرت و درخشش مغز، به خصوص یک مغز جوان، به توانایی شکلپذیریِ آن مربوط میشود. همانطور که گفته شد، این تحقیق فقط یک لحظه از مغز در حال پیشرفت را نشان میدهد و نمیتوان گفت که بعضی کودکان با این روند در زندگی ناتوان خواهند شد، اما این موضوع مشخص است که این نتایج در کنار شواهد دیگر، به این اشاره میکنند که هیچ چیز نباید در مقابل تعاملات، ارتباطات و درگیریهای زندگی کودکان قرار گیرد و باید مقداری نگران این باشیم که قدرت اغواکنندهی نمایشگرها، این اثر را داشته باشد.
«این تحقیق مطالعه روی پایینترین سنی است که در آن این مسئله را مورد بررسی قرار دادهایم. اسکن کردن این کودکان که به آنها آرامبخش هم داده نشده بسیار سخت است و البته مطالعهی روی این سن بسیار هیجانانگیز است.»
هنوز نیاز به تحقیقات بیشتر، مطالعات طولانیتر، بررسی دقیقتر راههای مختلف تأثیرگذاری روی مغز کودکان وجود دارد اما وقتی بحث نمایشگرها و کودکان خردسال مطرح است، باید با دقت بیشتری عمل کنیم.
بنابراین باز هم باید اشاره کرد که پیام این تحقیقات به والدین، این نیست که نمایشگرها بد هستند یا شما والدینِ بدی هستید. پیام باید این باشد: در سالهای اول زندگی، شما بسیار مهم هستید و پدر و مادر خوب بودن شامل حضور داشتن، تعامل، صحبت کردن، بازی کردن، آواز خواندن، پرسش و پاسخ و البته مطالعه به همراه کودکان است.
دکتر هاتن در نهایت میگوید: «کودکان در این سن نیازمند تجربیات انسانی هستند تا مغزشان به خوبی پیشرفت کرده و اعصابشان تقویت شود. ما فقط باید مراقب این باشیم که از دسترسی کافی کودکان به تجربهی تعاملات انسانی که مغز نیازمند آن است اطمینان حاصل کنیم».
نظر خود را اضافه کنید.
برای ارسال نظر وارد شوید
ارسال نظر بدون عضویت در سایت