دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چـون بـشـد دلـبـر و بـا یـار وفـادار چـه کـرد
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
Printable View
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چـون بـشـد دلـبـر و بـا یـار وفـادار چـه کـرد
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
مزن برسر ناتوان دست زور
که روزی بیفتی به پایش چو مور
روزي گذشت پادشهي از گذر گهي
فرياد شوق بر سر هر کوي و بام خاست
پرسيد زان ميانه کودکي يتيم
کين تابناک چيست که بر تاج پادشاست
آن يک جواب داد ندانيم ما که چيست
دانيم آنقدر که متاعي گرانبهاست
تا چند زمین نهاد بودن
سیلی خور خاک و باد بودن
چون باد دویدن از پی خاک
مشغول شدن به خار و خاشاک
تا چند چو یخ فسرده بودن
در آب چو موش مرده بودن
اين شعر تو درس زبان فارسي امروز بود ! برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
نمي داني که من در هر ستاره
که شب را تا سحر يار و نديم است
و يا در چشم سرخ شقايق
که خود بازيچه دست نسيم است
نشاني از تو مي بينم
سراغي از تو ميگيرم
می چرخم و می چرخم و می نوشم از این آب
بی خود شده از خویشم و از گردش ایام
چی گفتم ! برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
من مي خواستم برسم مثل حرفات به صدا
به الفباي نجيب واسه ذکر دعا
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
[ دوستان لطف کنند فقط یک بیت شعر کلاسیک و رسمی بذارن ]
يا رب اين شهر چه شهري است ****** كه صد يوسف دل به كلافي بفروشند و خريداري نيست.