مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که باوی گفتمی گر مشکلی بود
Printable View
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که باوی گفتمی گر مشکلی بود
در مکتب حقايق پيش اديب عشق
هان اي پسر بکوش که روزي پدر شوي
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد...
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد...
:11():
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن درآید
دوست مشمار انکه در نعمت زنـــــــد
لاف یــــــاری و بـــــرادر خواندگــــــی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالــــی و درمـــــاندگــــی
:11():
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت
بازآيد و برهاندم از بند ملامت
تاب بنفشه میدهد طره مشکسای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
به به !
ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد...
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت...
ویرانه دل ماست که با هر نگه یار...
صد بار بنا شد ، صد بار فرو ریخت...
:11():
تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
سایر دوستان هم شرکت کنند لطفا
يادم نرفته است قصه طوفاني تورا...
هرگز تو را چو قصه فراموش ني کنم...
:11():