پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
:1. (21):فکر میکنی دلم تنگ نمی شود؟
فکر میکنی صدایت اگر نوازشگر دل بی تابم نباشد
و موسیقی مهربانیت بر طپشهای قلبم رهبری نکند
آرام و قراری دارم؟
فکر میکنی اهمت دارد
روباه و پلنگ و گرگ، از جنس شقایق باشند
یا از جنس خنجرهای فرصت طلب روزگار؟
دلِ تنگ بنفشه ها با گذر هر ثانیه
برای نبود روشنایی آفتاب
تنگتر می شود
فکر میکنی بنفشه ها
شبها
به جای خالی آفتاب
از ماه نور می خرند؟
و گلبرگهایشان را به عشوه می گشایند؟
فکر میکنی از جنس بُرندهء خیانتم
یا مثل لطافت پارچهء ابریشمی فریبکار؟
فکر میکنم تشنه ام
قبل از اینکه التماس کنم
یک لیوان مهربانی برایم بگو...
فکر میکنی عشق هم مثل عطش می ماند؟
که با جرعه های مهرورزت اگر سیرابم کنی
دیگر محبت را ننوشم؟
فکر میکنی قبله ام اگر الله ندارد
ستایش را نمی شناسم؟
مگر من سوره های آزادی را نسجودم
و به مُهر عشق نماز نخواندم
فکر میکنی مثل همهء پرندگان
در فصلی از سال کوچ میکنم؟
باور کن
من از عشاقم
از قبیلهء ناپدید شدهء عاشقان
:1. (21):
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
دلم گواه می دهد
مرا ز یاد برده ای
بهار می رسد ولی ...
تو در دلم نمرده ای
*
چه زود رفت ، آرزو
و روز های بی غروب
تمام اهتمام ما ...
برای یک شروع خوب
*
شروع فصل دستمان
و سیب و سکّه در سبد
شکوفه های صورتی
سقوط لحظه های بد
*
چه زود رفت ، دست تو
به شاخه های بی ثمر
و سایه سار سال نو
و خاطرات یک سفر
*
نسیم شب ، نسیم شب
و لانه ی پرندگان ...
جوانه های تُرد وتَر
و سبزه های عشقمان
*
چه زود در بهارمان
خزان سرک کشیده است
کنار هفت سین دل
کسی تورا ندیده است ...
*
دلم گواه می دهد
که قاصدک نمی رسد
مرا ز یاد برده ای
بهار بی تو می رسد ...:1. (21):
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
نميدونم تا حالا اين رباعي مشهور خيام در اين تاپيك گفته شده يا نه :
اين قافله عمر عجب مي گذرد
درياب دمي كه با طرب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري ؟
پيش آر پياله را كه شب مي گذرد
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
به سراپای تو ای سرو سهی قامت من
کز تو فارغ سر مویی به سراپایم نیست
تو تماشاگه خلقی و من از باده شوق
مستم آنگونه که یارای تماشایم نیست
چه نصیبی است کز آن چشمه نوشینم هست؟
چه بلایی است کز آن قامت و بالایم نیست
:1. (21):
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
چند روزی است که من
باز دیوانه شدم
از غم دوری تو
شمع و پروانه شدم
باز سجاده ی من
رنگ چشمان تو شد
مهر و تسبیح دلم
مثل دستان تو شد
باز هم شب های من
بوی باران می دهد
بوی نمناک زمین
در بهاران می دهد
باز از این پنجره
شعر هایم می روند
گریه هایم می رسند
خنده هایم می روند
باز از روی درخت
مرغ عشقم می پرد
آتش عشقت مرا
تا کجاها می برد
باز قلبم می تپد
خسته حال و بی نفس
می زند فریاد که
خسته ام از این قفس
باز شمعی می شوم
تا بسوزم جان و تن
اشک هایم می چکد
بر دل و دامان من
من که رسوایت شدم
می نویسم بر درخت
می نویسم در هوا
یا به روی سنگ سخت
می نویسم از غمت
شمع و پروانه شدم
چند روزی می شود
باز دیوانه شدم
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
حالا دیگر نه به سبز ایمان دارم
نه به صدا
نه به سکوت
صدایی که مرا با نام دیگری می خواند
و سکوتی سبز
که در آخرین شب پاییز
جا مانده است
آه ، دریچه ی آفتاب
کبوتران سوخته ات
بریده بریده
از آسمان می بارند
دلهره روی صورت من رنگ می بازد
دریا خکستر می شود
رؤیاهایم بوی دود می گیرد
به یاد بیاور
گفته بودم
خیلی صبورم که هنوز هم
می نشینم
و از ته ایینه برایت انار می چینم
اما دیگر نه انار و علاقه
نه علاقه و اقاقی
نه پنج شنبه قد کشیده به سمت چراغ
نه روز به خیر و خداحافظ
خاموشت کرده ام
نام من پرنده شد و پرید
و نام تو ، ستاره ی سبز من
با خکستر کبوتران سوخته
آهسته وزید
من آلوده بودم
آلوده ی جزر ومد صدایت
و تو برای دست کشیدن به پوست من
انگشت هایت را
گم کرده بودی
سه دقیقه از مرگ من گذشت
حالا اندامم را در ایینه غسل می دهم
و با هر چه بود و نبود این گنبد کبود ، بدرود
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
در دو چشم سیاهاش اشکی رها میلغزید
در نگاه بینگاهاش گناهی سرد میخندید
وهمی آرام، سینهای خالی، ذهنی ملول
در وجود بیوجودش شرارهی ابلیسی سرخ میرقصید
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
بختم ز سـر برفـت و نـگاراز کنار هم تابم دگـر نماند و نه صـبر و قـرار هم
از صبـح تا به شـام و ز شب تا دم سحر با چـرخ در ستــیزه و با روزگـار هم
گـردیـد در مذاق من از صـبر تلـخ تر شیـرین لبان روم و می خـوشـگوار هم
کو مونسی که شرح دهم ز آنچه می کشم از دهـر دون وزین فلـک کج مـدارهم
کردم جـدا به کج روی و کیـنه پروری از دوسـتان جانـی و ملـک و دیار هم
باب فـرح بروی من خسـته بســته شد روز و شـبم به آه شـد و انتــظار هم
جانم ز می تهی شد و بزمم ز چنگ ورود کاخـم ز ساقیـان و بـت غمگـسار هم
آخر بتـرس ای فلـک کـج رو از خـدا وز عـدل و داد حضـرت دولت مدار هم
آنکس که برگزید خدایـش برای خویـش وز بهـر نظم ملـک خـداونـدگـار هم
آن گــوهر محیـط هنـر پـروری و داد و آن آفتــاب بـرج جلال و وقـار هم
بحـر علـوم و کـان خـرد معـدن داد غـوث اسـم غیاث ذوی الاقتــدار هم
در منهـج رشـاد و طریق سـداد و عدل مقبـول خاص و پادشـه و کـردگـار هم
ای آسـمان فیـض و سخا و سحـاب جود بر خاک رشـحه ای ز عطـوفـت ببـارم
ذرات را وجـود چـو از بحـر جود تست از روی لطـف چشـم ز مـن بر مدار هم
رو می دریـن ولا به تـولای حضـرتـت دارد امیــد عـز و دگر افتــخـار هم
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
نقل قول:
نميدونم تا حالا اين رباعي مشهور خيام در اين تاپيك گفته شده يا نه :
اين قافله عمر عجب مي گذرد
درياب دمي كه با طرب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري ؟
پيش آر پياله را كه شب مي گذرد
سلام
حالا این شراب روحانیه یا شراب انگور؟
:give_rose:
پاسخ: قشنگ ترین شعری که خوندی!
خيلي ازشب گذشته خورشيد خانم خوابيده
چرا خوابم نميره
توي تمومه خونه عطره تنت پيچيده
چراخوابم نميره
چراخوابم نميره
چراخوابم نميره
توي اين سياهي شب چشام به اسمونه
چرا يادم نميره
منمو ديوونه کردي با اون برقه نگاهت
چشات يادم نميره
چرايادم نميره
چرا يادم نميره
اگه برگردي خونه با دستام توي باغچه برات گلاي رنگارنگ ميکارم
اگه بياي دوباره خونه هرشب ازاسمون ها برات ستاره رو پايين ميارم
من عشقو ازچشات ميگيرم
اگه بگي بمير مي ميرم
بدون قشنگه مهربونم تا جون دارم پيشت مي مون