من گرفتار سنگيني سکوتي هستم که گويا قبل از هر فريادي لازم است
سرما زده و سوز ه و پاييز فراري
در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري
اجاق خونه مي سوزه و سرده ببين سرما چه کرده !
اي واي از اون روزي که گردونه به کام ما نگرده
يخ بسته گل گلدون ها انگار
طوفان طبيعت رو ببين کرده چه بيداد
برگي ديگه نيست روي درختها سرماست فقط ميون حرفا
هر چي که بوده توي طبيعت قايم کرده يکي ميون برفا
در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري
در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري
در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري
در حسرت روزهاي بهاري بق کرده قناري
من تمام هستيم را در نبرد با سرنوشت در تهاجم با زمان آتش زدم کشتم من بهار عشق را ديدم ولي باور نکردم يک کلام در جزوهايم هيچ ننوشتم من زمقصد ها پي مقصودهاي پوچ افتادم . تا تمام خوبها رفتند و خوبي ماند در يادم من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . يادم رفت
سیاوش - آهنگ قناری - آنلاین گوش بدید!







پاسخ با نقل قول
Bookmarks