زیباترین شعرهای نو (شعرهای کوتاه)

همیشه ترسیده ام
از اینکه چشم باز کنم و تو نباشی!
در افکارم، مخفی ات می کنم
اسمت را هیچ کجا بر زبان نمی آورم
تا کسی به دوست داشتنت
حسادت نکند
می بینی! ترس هایم هم کودکانه است
اما دوست داشتنت
دل بزرگی می خواهد
که من دارم
و این کودکانه ترین اعتراف دنیاست.
"مجتبی رمضانی"

آنقدر که دنیا را ریاضی می بینی
محاسبه بلد نیستم
بگو چقدر می ارزد
شکوفه ای که رو به تنهایی این اتاق
تبسم کرده؟
چقدر ضرب و تقسیم لازم است
تا بشود شر فاصله ها را
از روی زمین کم کرد؟
بگو هر صد کیلومتر چقدر می سوزاند
پرنده ای که
راه لانه اش را گم کرده؟
"مریم نوابی نژاد"

کیستی که من
این گونه به جد
در دیار رویاهای خویش
با تو درنگ می کنم …

"احمد شاملو"

و من

همه جهان را

در پیراهن گرم تو

خلاصه می کنم...



"احمد شاملو"

من با چشمان تو
اندوه آزادیِ هزار پرنده ی بی راه را
گریسته بودم
و تو
نمی دانستی...

"سیدعلی صالحی"

من این شهر را میشناسم
درست مثل کف دستم

و یادم نمی رود
روی کدام خط این کف دست بود
که دیدمت

و شدی
یکی از خطوط پیشانیم

عمیق ترین خطم
عزیزترین خط

رویا شاه حسین زاده

در نی زار
پرنده ای اندوهگین می خواند
گویی چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود
فراموش کند.

"تسورا یوکی"

برای این که آدم کسی را عاشقانه دوست داشته باشد
باید سخت به هیجان بیاید
وقتی بازی دو طرفه باشد ، ارزش انجامش را دارد
ولی اگر قرار باشد آدم به تنهایی بازی کند
بازی احمقانه می شود

سیمون دوبووار

در من
غزلی اینک
دنبال تو
می گردد
ای آنکه
تو را دیدن
انگیزه ی گویایی ست...

"محمدعلی بهمنی"

مشقم کن
وقتی که عشق را زیبا بنویسی
فرقی نمی‌کند که قلم
از ساقه‌های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر ...

"حسین منزوی"
---
دارد پاییز می رسد ،
انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن!

علیرضا روشن