برفی سنگین نشست
درختی زیبا شد
درختی شکست ...
شهاب مقربین
Printable View
برفی سنگین نشست
درختی زیبا شد
درختی شکست ...
شهاب مقربین
من در آستانه ی چند سالگی ام ؟
با احتساب روزها
صد سال خسته
با احتساب شب ها
هزار سال منتظر
با احتساب عشق
چند سال است
مرده ام
علیرضا شایگان
می بارم
چشمانی کو که تو را ببینم
دهانی که تو را بخوانم
گوشی که تو را بشنوم
بارانم
می بارم
کورمال، کورمال
در کنارت.
"شمس لنگرودی"
شب ها بیدار می مانم با فکر تو
حیف است خوابیدن
وقتی زندگی بی رحمانه کوتاه است
اگر در جهانی دیگر همدیگر را یافتیم
این بار بگو دوستم داری
یا من اول بگویم
حیف است نگفتن
وقتی زندگی چنین کوتاه است
چیستا یثربی
براستی دوستت دارم
و از ابتدا می دانم
این بازی را خواهم باخت
نزاز قبانی
اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید .
آسمان ِ آخرین
که ستاره ی تنهای آن تویی .
آسمان ِ روشن
سرپوش بلورین ِ باغی
که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .
باغی که تو
تنها درخت آنی
و بر آن درخت
گلی ست یگانه
که تویی .
ای آسمان و درخت و باغ ِ من
گل و زنبور و کندوی من !
با زمزمه ی تو
اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنها رؤیای آن تویی .
"احمد شاملو"
21 آذر، سالروز تولد شاملوی بزرگ گرامی باد.
چونان به من نزدیکی
که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی
چونان نزدیکی
که دستهای تو بر شانهام
گویی دستهای مناند
و هنگام که تو چشم میبندی
منم که به خواب میروم!
"پابلو نرودا"
عشق نام ديگر حادثه بود
و
من يكى از بيشمار جان باختگان اين حادثه بودم
كاش اخبار فردا نامم را نخواند
مادرم ببيند دلش مى لرزد
از موهاى تو برايش گفته بودم
از حوادث اش براى ام گفته بود
سجاد افشاريان
از من مى خواهند
در شعرهايم
از قطار و معشوقههاى رفته بگويم
از عاشقهاى جر خوردهاى
که بر نيمکتى در ايستگاه نشستهاند؛
اينها را با چشمهايشان مى خواهند؛
مى پذيرم که از اين جماعت عقب افتادهام
پيرى ام به جلو افتاده
و مى گذارم انکارم کنند
رضا اکوانیان
باران که آمد
گلی در خانه ام رویید
آفتاب که تابید
آیینه ای تمام قد به خانه ام داد
درخت توی ایوان
شانه ای به موهایم بخشید
عزیزکم
تو که آمدی
گل و آینه و شانه را بردی و
شعری به من سپردی!
"شیرکو بی کس"