اما از نظر بنده علمی ترین دلیلی که می تونه داشته باشه نیروی مغناطیس زیاد هست که قطعا به محتوایات و آلیاژ های زیر آن در هسته و لایه های زیر آن است ...
موفق باشید
कभी हार
اما از نظر بنده علمی ترین دلیلی که می تونه داشته باشه نیروی مغناطیس زیاد هست که قطعا به محتوایات و آلیاژ های زیر آن در هسته و لایه های زیر آن است ...
موفق باشید
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
|
|
کاربر شهرسختافزار
موافقم با شهريار 100 %!
منم ميگم كه نيروي مغناطيسي زمين در اين مكان زياد است
ببينم كسي ميدونه كه آيا تا به حال در اين مكان زلزله اومده يا نه؟
कभी हार
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط hOjjAt_PcNeTwOrK برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
حجت جان ربطی نداره ! چراکه زلزله مربوط به صفحات پوسته زمین هستند و به صورت امتداد لغز در کنار هم حرکت می کنند .
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
آخه نیروی مغناطیسی یه فرضیه است!برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط hOjjAt_PcNeTwOrK برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
تازه اونم اگر باشه 100% داخله زمینه، ربطی به پوسته نداره!
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
وقتی که حرف میزدی نفس نمیکشیدم، میترسیدم که حتی یک کلمه رو از دست بدم...
کاربر شهرسختافزار
ميدونم ربطي نداره
محث اطلاع پرسيدم!
Administrator
و اینک ادامه ماجرا ... !
یکی از افرادی که در زمینه ماورا تحقیقات زیادی کرده آقای خساپ هست که یه کتابی هم داره به نام " در مورد بشقاب پرنده ها " که کتاب جالبی هم هست
ایشون معتقد هستند که عوامل پدیده های برمودا چیزی نیست جز یوفو ها
به عقیده خساپ ، یوفو ها هر چی که هستند سعی میکنند ابتدا با ایجاد یک حوزه مغناطیس موقت، کشتی ها و هواپیماها رو به سمت خودشون بکشند و تجهیزات راهیابی اونا مثل قطب نما و ... از کار میندازند و سپس اونا رو در اختیار خودشون میگیرند
آقای انیشتین هم یه نظریه دارن که میگه نیروی مغناطیسی بسیار زیاد میتونه اجسام رو نامرئی کنه ( در این زمینه زیاد اطلاع ندارم)
خساپ هم روی این پروژه داشت کار میکرد که متاسفانه مرگ امان نداد و به دیار ابدی شتافت !
این منطقه برمودا از خیلی وقتها پیش به شوم بودن مشهور بوده ، حتی کریستف کلمب هم در سفرهای خودش از کنار مثلث برمودا رد میشه و در سفرنامه خودش مینویسه:
هنگامی که از این منطقه گذر کردیم از دور گلوله هایی بزرگ را دیدیدم که با سرعت به دریا برخورد میکردند و حتی نزدیک بود تعادل ما را نیز بهم بزنند
من هم با نظر آقای خساپ موافقم ... و به نظرم بهترین توجیه میتونه باشه
خب یه داستان بسیار جالب در این مورد هم هست که اگه دوست داشته باشید بگم ...
سپاس
arven_andomil (18-09-09), Quick (05-09-07), Shahryar (06-09-07)
|
|
مهراد جان اونم بگو جالبه!
.:: Things Are The Way They Were Before ::.
M A H R A D (07-09-07)
कभी हार
منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز میکنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید ، به این منطقه مسافرت میکنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا ، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و میشوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانهای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدنهای بی دلیل ، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.
اینم ادامش اما تموم نشده:
مشاهدات و گزارشات
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربههای قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.
این پیامها رفته رفته ضعیفتر و غیرقابل تشخیصتر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شدهاند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.
در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شدهاند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایقهای ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کردهاند.
در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. "خطری همانند یک خنجر هم اکنون ... به سرعت میآید ... ما نمیتوانیم فرار کنیم ..." در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.
من یه مقدار مطالب دارم كه یه مقدارشو الان میزارم اگه خوشتون اومد بگین بقیشم بزارم:
موقعیت مثلث برمودا
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود.
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد. »
این محل فتنهانگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن 6 هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر 1945 کسب کرد. 5 فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز میکردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوقالعاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روئیت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسهها دیده نشد. هیچ حادثهای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرتآورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه قایقها و کشتیهایی مفقود شدهاند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشتهاند.
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
arven_andomil (18-09-09)
कभी हार
این را هم بخونید :
چند سال قبل نيرويه دريايي آمريكا در يه قسمتي از دريايه((يادم نيست)) تصميم گرفت كه به وسيله ميدان مغناطيسي خيلي قوي كشتيي را ناپديد كند.اين عمل با موفقيت روبرو شد.با بوجود آمدن ميدان مغناطيسي((خيلي خيلي قوي)) يه توده ابر سبز رنگ كشتي رو فرا گرفت. و ناپديد شد و چند مدت بعد در جايه ديگري پديدار شد.نكته اول اينه كه در مثلث برمودا هم بعضي از مواقع اين توده ابر سبز رنگ((يه وقت خيال نكنين سالازار اونجاس)) ديده شده.و حالا نكته دوم..بيشتره اونهايي كه اونجا بودن((يعني تو كشتي)) بعد از پديدار شدن يا ديوانه شدن و يا خود كشي كردند و يا موردند.عده كمي هم سالم باقي موندن كه حاظر ( حاضر ) به حرف زدن نبودند و گفتند نميخواهيم جونه خودمون و خونوادمون به خطر بيافته.دقيقا مثل مثلث برمودا!!!!
تمامی گفته ها که دیوانه شدند علمی هست و دلیلش نیروی مغناطیسی زیاد تر هست ...
گفته دیگه هم اینکه با مادون قرمز شکل هندسی آن را پیدا کردند چراکه دما بیشتری داشته !
موفق باشید
شهریاربرای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
arven_andomil (18-09-09), Overclocker (18-09-09)
Administrator
در سال 1965 در يك ظهر تابستان پرستاران يك بيمارستان در ايالت آلوها Aloha آمريكا شاهد هجوم ناگهاني نظاميان به آن بيمارستان بودند . كل بيمارستان و همه بخشها در عرض فقط 5 دقيقه پر شد از سربازان تا دندان مسلح . براي رفتن به هر اتاقي نياز به اجازه فرمانده بود .
فرمانده سربازان سرهنگ چالز مورتي به سربازان دستور اكيد داده بود كه هيچ شخصي حق ورود و يا خروج از بيمارستان را ندارد . حدود 20 دقيقه بعد پس از بحث هايي كه ميان فرمانده و مدير بيمارستان آقاي دكتر سوهانگ انجام شد طي يك تماس بيسيم فرمانده دستور آمدن آمبولانس را صادر نمود.
در كمال حيرت يك آمبولانس نظامي طي تدابير شديد امنيتي ظاهر ميشود و دو برانكارد از آنها خارج يشود و مستقيم وارد اتاق جراحي ميشود.
تعجب پرستاران از اين بود كه حتي حمل برانكارد را خود سربازان انجام دادند و تا 5 دقيقه هم در اتاق ماندند- اجسادي مانند جسد بچه (12 تا 15 ساله) روي برانكارداها بود البته خود اجساد ديده نميشد زيرا درون يك كيسه بودند.
پس از 5 دقيقه 4 پزشك جراح به اتاق وارد ميشوند و 2.30 دقيقه درون آن ميمانند . در اين مدت تدابير شديد امنيتي بر بيمارستان حاكم است . حتي اجازه تماس هيچ يك از افراد به خارج از بيمارستان داده نميشود.
پس از خروج پزشكان از اتاق عمل همه شاهد قيافه هاي درهم و متعجب و وحشت زده آنها ميشوند اما كسي را ياراي سخن گفتن نيست . پس از 5 دقيقه دوباره همان برانكاردها به آمبولانس نظامي برگشت داده ميشود و پس از 20 كل بيمارستان تخليه ميشود .
اما وضع عجيبي بر بيمارستان حاكم است آن 4 پزشك بشدت زير سوال همكاران قرار دارند . زنگهاي بيمارستان به صدا در آمده و بلافاصله موجي از خبرنگاران و روزنامه نگاران به شهر و بيمارستان سرازير ميشود.
پزشكان هيچ كدام حاضر به پاسخ گويي نيستند اما در برار فشار بيش از حد همكاران نخستين حرفها ظاهر ميشود.
جوانتيرن پزشك يعني دكتر استوارت از موجوداتي حرف ميزند كه بشكل آدم هستند اما با صورتي كشيده و كله اي بمراتب بزرگتر از حد معمول.
آنها رو بافت هاي بدن اين موجودات آزمايشهايي انجام داده اند كه تركيب آن را بسيار شبيه بدن انسان ديدند.
گوشت و پوست درست مانند انسان فقط بجاي استخوان چيزي مانند غضروف قرار دارد.
شكل ضاهر مانند انسان دو پا و دو دست اما با تمايز هاي اساسي - پاهايي كشيده و لاغر مانند - دستاني دراز - گلويي بدون هنجره و چشماني درشت تقريبا 4/1 صورت را اشغال كرده.
اما ديگر هيچ چيزي بروز نميكند . پزشكان ميگويند به آنها اكيد دستور داده شده كه حق هيچ گونه اظهار نظري را ندارند.(اما بلاخره خبر درز ميكند)
از آن روز به اين طرف خيلي حرفا زده شده اما يك حرف بسيار جدي و مستند است .
درست شب قبل از حادثه يك اتفاق عجيب مردم را به بيرون از خانه هايشان ميكشد.
در افق دور دست حدود ساعت 5 بعدازظهر در آسمان انفجاري مهيب رخ ميدهد ، انفجاري كه صداي آن در منطقه بوضوح شنيده ميشود - نيروي هوايي آمريكا آن را سقوط يكي از هواپيماهاي خود اعلام ميكند . اما مردم از نور بسيار شديد تر خبر ميدهند چيزي مانند انفجار اتمي در آسمان.
پس از اين ماجرا تحقيقات گسترده اي توسط افراد و روزنامه نگاران انجام گرفت كه طي آن يكي از روزنامه نگاران مجله ورلد ساينس به نام بيل كاراگ به حقايقي پي برد كه با طرح گوشه هايي از آن اقدام به افشاگري نمود.
اين روزنامه نگار كه برادرش در نيروي هواي امريكا كار ميكرد از طريق او از اين قضيه آگاه شد كه درست روز انفجار رادارهاي نيروي هوايي علايمي را نمايش دادند كه در آن شيي نسبتا بزرگ در محدوده فضايي هاوايي درحال پرواز ميباشد پس از اعلام و اخطارهاي مكرر به اين نتيجه ميرسند كه اين شي خارج از برنامه هاي عادي پرواز در آن مكان قرار دارد لذا بلافاصله سازمان جاسوسي آمريكا و دفتر رياست جمهوري از اين امر آگاه ميشوند . بلافاصل جنگنده هاي(2 جنگنده) نيروي هوايي براي شناسايي شي اقدام به پرواز ميكنند .
در پرواز هاي انجام شده در صورتي كه رادار ها همه وجود شيي را نشان ميدادند ولي هيچ چيز ديده نميشد اما خلبانان اظهار ميدارند توده ابري بزرگ و سفيد درست در منطقه نمايش داده شده در رادار ظاهر شده است و بصورتي مرموز حركت مينمايد. يكي از خلبانان به نام جاناتان هوك در اقدامي به سوي ابر حركت ميكند و بقيه داستان را از زبان خلبان جنگنده ديگر شنيدنيست:
جاناتان باهام تماس گرفت و گفت من ميخوام برم ببينم اين چيه ، بهش گفتم براي اينكار لازمه ارتفاعت رو خيلي تغيير بدي بهتره قبلش نظرت رو به فرماندهي بگي و اونم با برج تماس گرفت و كسب اجازه كرد. بعد از چند ثانيه بهش گفتن بره و داخل ابره بشه چرا كه فرماندهان و سازمان سيا فكر ميكردند يكي از هواپيماي جاسوسي و مدرن روسي هست كه با استتار خودش درحال جاسوسي هست .بلافاصله جاناتان به سمت ابر ميره شايد چيزي حدود 500 متري ابر كه ميرسه ناگهان يه چيزي مثل رعد و برق ميزنه و به هواپيماي جاناتان اصابت ميكنه . هواپيماي جاناتان در يك لحظه بصورت كامل نابود ميشه و من هم خبر رو به مركز ميدم كه دستور بازگشت سريع رو بهم ميدن. ديگه نفهميم چي شد .
بيل به دنبال بقيه ماجرا بود تا اينكه بعد از گذشت يكسال يك شب كسي بهش زنگ ميزنه و بهش ميگه حاضر هست اسناد و مداركي راجب اون روز ارايه بده و جلوي يك كافه قرار براي ساعت 10 شب گذاشته ميشه.
ساعت 10 شب درست جلوي كافه فقط بيل رفته بوده و چيزي حدود يك ربع صبر ميكنه تا اينكه از طريق گارسون كافه بهش خبر ميدن تلفن باهاش كار داره . پشت تلفن همون شخص به اون ميگه سراغ سطل آشغال بره و توي سطل كيفي هست ميتونه برش داره و سريع هم از محل دور بشه.
مدارك داخل كيف از حقيقتي پرده برميداشت كه هرگز براش قابل تصور نبود. بله نيروي هوايي آمريكا پس از انفجار هواپيماي جاناتان اقدام به اعلام وضعيت جنگي ميكنه و سه موشك رو به سمت ابر نشانه گيري ميكنه و شليك ميكنه كه يكي از موشكها با شي برخورد ميكنه و اون انفجار بزرگ (هموني كه مردم ديدند) رخ ميده . بلافاصله نيروي دريايي به محل اعزام ميشه تا باقي مانده شي رو جمع آوري كنه و به پايگا بياره تا بررسي كنن اما با كمال تعجب فقط يه جعبه حدود 3 متري يافت ميكنن كه توش دو تا آدم نما قرار داشته كه مرده بودند .
اما اين خبرنگار شجاع درست فرداي اون روز بصورت مرموزي كشته شد(ماشينش ته دره پيدا شد در صورتي كه الكل خونش بالا بوده) ولي اين خبرنگار با زيركي تونسته بود قسمتي از اطلاعات بدست آورده رو قبل از مرگش به آدرس پستي نامزدش بفرسته كه اونها بعدا توسط ايشون منتشر ميشه.
قضاوت با شماست ...
سپاس
arven_andomil (18-09-09), Overclocker (18-09-09), Quick (07-09-07)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks