خون من چون باده گلگون بنوش
تا بگوید بند بندم نوش نــــــوش
عاشق گستاخ را کشتن سزاست
کشتنم را هر چه بتوانی بکوش
چون دلم را بر سر آتش نشاند
مهر رویت چند میگویی بجوش
ای بلای عاشقان بالای تو
وی خم زلفت کمند عقل و هوش
سر فرود آورده ام در پای عشق
بار ننگ عقل افکندم ز دوش






پاسخ با نقل قول
Bookmarks