Niloofar.g (19-04-10)
Niloofar.g (19-04-10)
گاه در چشمان اسمان نگاهی انداز تا دوباره شعر بودن را برات بخواند و به تو ثابت کند آنچه نمیتوانی بپذیری برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
Niloofar.g (19-04-10)
|
|
چه کسي مي داند....
که تو در پيله تنهايي خود تنهايي
چه کسي مي داند....
که تو در حسرت يک روزنه در فردايي
پيله ات را بگشا
تو به اندازه يک پروانه زيبايي....
Niloofar.g (19-04-10)
دوست دارم آنچه باشم برایت که دوست دارم باشم و آنچه نباشم که دیگران میخواهند
اکنون از من میپرسی چه دلیل است که آنچه تو دوست داری نباشم
و من به تو میگویم وقتی آنچه باشم که تو میخواهی آنچه خود میخواهم نیستم و وقتی اینگونه نباشم آنچه دیگران نیز میخواهند نیستم
حال برای بودن انچه هستم با تو خداحافظی میکنم
خداحافظ ای ...
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
Niloofar.g (19-04-10)
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه / مشو غره به امروزت که از فردا نهی آگه
Labyrinth (10-03-10), Niloofar.g (19-04-10)
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار
خسته از این زندگی با غصه های بی شمار . . .
بالاخره درست میشه...
وقتی که حرف میزدی نفس نمیکشیدم، میترسیدم که حتی یک کلمه رو از دست بدم...
AMD>INTEL (10-03-10), Niloofar.g (19-04-10)
عالي بود رفيق
تنها نشسته ای
و چای می نوشی
و سیگار می کشی
هیچ کس تو را به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و تو
حتی
آرزوی یکی نبودی !
Niloofar.g (19-04-10)
مستم و سرمست توام ،
سوخته از دست توام،
سوز مرا ، ساز مرا ،
ساخته ی دست توام
شیفته روی توام ،
روی نما ای صنما
روی تو و قبله من ،
سوخته ای در طربم
مسجد و بتخانه من ،
معبد و میخانه من
دین من و قبله من ،
هاتف رندان توام
مهر تویی ، داد تویی،
حضرت دادار تویی
چیست منم ؟کیست منم؟
محو تماشای توام
کفر نگویم بر تو،
این سخن عشق بود
خالق من ، خدای من،
بنده درگاه توام
Niloofar.g (19-04-10)
|
|
بگو در راه عشق ما چه باشد نقطه پایان
نه وصل ما بود ممکن نه دل کندن بود آسان
به امید چه بنشینیم که هر چه پیش رو بینیم
سراب است و میان آن رهی دشوار و بی پایان
فلک بر ما همی تازد جهان با ما نمیسازد
دگر ما بر چه دل بندیم بگو دیگر عزیز جان
مرا دردیست ازعشقت که بر اغیار نشد عنوان
همان بهتر بسوزم زان غمت در خلوت پنهان
بیا تا بشکنیم زنجیر سرد بیکسی ها را
رها گردیم از این دوران سخت غربت هجران
ز یک دست نازنین من صدایی برنمیخیزد
بده دستی به دست من که بگریزیم از این زندان
Niloofar.g (19-04-10)
میتوان راحت از این دنیای فانی دل گسست
میتوان چشم را بر این دنیای بی مقدار بست
میتوان در آن جهان در انتظار تو نشست
آری ای زیبای من
ای حسرت فردای من
میتوان با عشق تو از جاده های شب گذشت
میتوان جای غمت با یاد تو همخانه گشت
میتوان مانند مجنون سر نهاد بر کوه و دشت
میتوان ای جان من
ای نیمه پنهان من
Niloofar.g (19-04-10)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks