ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز نیاید هیچ کــــــــــار
مسافر خسته من بار سفر رو بسته بود
تو خلوت آيينهها به انتظار نشسته بود
ميخواست كه از اينجا بره اما نميدونست كجا
دلش پر از گلايه بود ولی نمیدونست چرا
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز نیاید هیچ کــــــــــار
راهي بزن که اهي بر ساز ان توان زد
شعري بخوان که با ان رطل گران توان زد
دوش مرغی به صبح می نالیـــــــد
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش!
|
شده ام بت پرست تو قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب شدا ام دام دست تو(معین)
وه چه شود اگر شبی بر لب من نهی لبی...
تا به لب تو بسپرم جان به لب رسیده را...
دل و دين و عقل و هوشم همه را به آب دادي ....
ز كدام باده ساقي، به من خراب دادي؟
یا رب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
(صائب)
arezoo_m
سلام آرزو خانم عضويتت را تبريك ميگم اميدوارم ساعاتي خوشي را تو فروم شهر سخت افزار بگذرونيد
موفق باشي
|
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks