پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
چه در دل من
چه در سر تو
من از تو رسيدم
به باور تو
تو بودي و من
به گريه نشستم برابر تو
به خاطر تو به گريه نشستم
بگو چه كنم...
با تو شوري در جان
بي تو جاني ويران
از اين زخم پنهان
مي ميرم!
نامت در من باران
يادت در دل طوفان
باد تو امشب پايان ميگيرد...
نه بي تو سكوت
نه بي تو سخن
به ياد تو بودن به ياد تو من
ببين غم تو
رسيده به جان و دويده به تن
ببين غم تو رسيده به جانم
بگو چه كنم...
با تو شوري درجان
بي تو جاني ويران
از اين زخم پنهان
مي ميرم...
شعری از عبدالجبار کاکایی
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
نمی دونم قبلا نوشته شده یا نه ولی .......
آن که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
سعدی
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
شــادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
به خاطر کندن گل سرخ اره آوردهاید ؟
چرا اره ؟
فقط به گل سرخ بگویید: تو، هی تو !
خودش میافتد و میمیرد !
بیژن نجدی
پاسخ: زیباترین شعرهای نو (شعرهای کوتاه)
دیگر احتیاط لازم نیست ،
شکستنی ها شکست .
هر طور راحتید حمل کنید !
ناشناس
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
کتاب دستان تو
راهی است به سوی خدا
که ایمان آورنده در آن رهسپارم
و آذرخشی است که آسمان را روشن می دارد
و نواختنی است زیبا بر ماندلین
کتاب دستان تو کتاب اصول است
و شعر ... و عشق
و اصل و ...دین
و من سه ساله بودم
که در آن به پیشوایی رسیدم ...
نزار قبانی
پاسخ: زیباترین شعرهای نو (شعرهای کوتاه)
من عاشقانه دوستش دارم.
و او عاقلانه طردم مي كند
منطق او حتي از حماقت من هم احمقانه تر است.
احمد شاملو
پاسخ: زیباترین شعرهای نو (شعرهای کوتاه)
جاده ،خالی است ولی می شنوی؟
آه!با من، بامن
پای سنگین کسی همسفر است
ای در بسته ی گمگشته کلید
گوش بر روزنه ات دوخته ام
تا مگر راه به سوی تو برم
مشعل از
چشم خود افروخته ام
جامه دان سفر دور به دست
در تب تند عطش سوخته ام
ای در بسته! جواب تو کجاست؟
راستی ، ای دم طوفانی صبح
آفتاب تو کجاست؟
نادر نادرپور
پاسخ: زیباترین شعرهای نو (شعرهای کوتاه)
روزگارا:
تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد...!
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
عاشق بودن تنهایی غریبی ست
نه دل می ماند و
نه دلداری
کاغذهایت همه خالی از واژه می شوند
کتابهایت همه سفید
فنجان قهوه ات پراز سرنوشت تلخ
عاشق بودن جهان تنهایی ست
باران تنهایی ست
پیاده روی در شهر تنهایی ست
عاشق بودن
پنجره ای ست روبروی قبرستانی وسیع
که تنها یک گور دارد
آن هم تنهایی ست
آدونیس