پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
... دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و بر خلاف سالها پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوست تر دارم
دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی دانم
گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند
اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است...
قـــیـصـر امــیـن پـور
=====
می آمـــیـزد
خــون دل با جوهــرخــودكارم
چـــــرا بنفش نمی نویــسد
خـــودکــــار آبــی من...؟
!
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
چه اسفندها...
آه...
چه اسفندها دود کردیم
برای تو ای روز اردی بهشتی
که گفتند این روزها میرسی
از همین راه...
زنده یاد قیصر امین پور
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
یه شعر بود ماله دوره کاردانی مون تو کتاب ادبیاتمون بود یادم نیست از کی بود ولی یه زرش رو یادمی
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره بدنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
که ما تو کلاس میخوندیم
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم
کار نداشتم ول میگشتم
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زیبا اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
آی آدم ها
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یاییدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بی هوده پندارید
که گرفت استید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید.
آن زمانی که تنگ می بندید
بر کمر هاتان کمر بند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بی هوده جان، قربان!
آی آدم ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره، جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب می خواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده.
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابی اش افزون
می کند زین آب، بیرون
گاه سر، گه پا
آی آدم ها!
او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید
می زند فریاد و امید کمک دارد.
آی آدم ها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش.
می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور می آید:
«آی آدم ها».
و صدای باد هر دم دل گزاتر
و در صدای باد بانگ او رهاتر
از میان آب های دور و نزدیک
باز در گوش این ندا ها:
«آی آدم ها»...
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
اي دوست قبولم کن و جانم بستان****مستم کن و ، و ز هر دو جهانم بستان
با هر چه دلم قرا رگيرد بي تو****آتش به من اندر زن و آنم بستان
اي زندگي تن و توانم همه تو**** جاني و دلي اي دل و جانم همه تو
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
ممنون دوستان عزیز :1. (21):
کسی نگفت این شعر به فارسی چی میشه؟
[پست شماره ی 363]
پاسخ: قشنگ ترین شعرهایی که خوندی!
نقل قول:
ممنون دوستان عزیز :1. (21):
کسی نگفت این شعر به فارسی چی میشه؟
[پست شماره ی 363]
بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش زیک گوهرند. چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار................