ايكاش تو مرگ مرا آرزو كنييا دشنه اي در دل تنگم فرو كنيچشمان تو آيه صبح قيامت استپلكي بزن تا كه مرا زيرو رو كنيمي خواهم از خاك تنم گِل بسازي ودست مرا دسته دور سبو كنييك روز مي رسد كه نباشم و تو مرادر حسرت خاطره ها جستجو كنيخال لبت نقطه اوج خيال هاستگر بوسه را مثل عسل در گلو كنيقلب من و چشم تو از دست مي رونداين هر دو را يك شب اگررو به رو كنيگريان نبينمت كه دلم پاره مي شودبا خنده ات بكوش ، دلم را رفو كني
Bookmarks