خود را اگرچه سخت، نگه‏دارى از گناه
گاهى شرايطى‏ست كه ناچارى از گناه
هر لحظه ممكن است كه با برق يك نگاه
بر دوش تو نهاده شود بارى از گناه
گفتم: گناه كردم اگر عاشقت شدم
گفتى: تو هم چه ذهنيتى دارى از گناه
سخت است اين‏كه دل بكنم از تو، از خودم
از اين نفس كشيدن اجبارى از گناه
بالا گرفته‏ام سر خود را اگرچه عشق
يك عمر، ريخت بر سرم آوارى از گناه
دارند پيله‏هاى دلم درد مى‏كشند
بايد دوباره زاده شوم - عارى از گناه