یک دل سیر گناه می خواهم
ونوازش سیلی های سرخ باد را
روی گونه های تر وحشت زد ه ام!
نه !
حالا برای با خدا بودن
کمی دیر شده است!
امشب نه سجاده می خواهم
نه تسیبیح مادر بزرگ را.
این روز ها ساده گناه می کنم
مثال گرده های به دندان گرفته شده بی گناه،
همراه بادها.
شاید به تو نرسیدن...!
نه، تقصیر عشق تو هم نبود
اما عشق تو تقصیر سادگیم!
حالا برای با تو بودن
خیلی دیر شده است!
من حالا، نه شعر می خواهم
نه حسرت درخشش چشمانت را.
اینه ها را به من باز گردان!
زیبا دلخواه
Bookmarks