خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار گج
این مثل باشد که تا گردون رود دیوار کج گر ز غفلت خشت اول را نهد معمار کج
پایه کاخ حیات ما کج از بنیاد بود صحن کج شد بام کج شد در کج و دیوار کج
چرخ با ما کجرو زانروست کاندر ملک ما مردمان راست باشند اندک و بسیار کج
راست ناید کار ما تا هستمان خرچنگ وار راه کج، کردار کج، گفتار کج، پندار کج
رشته کج باید که تا زین کارگاه آید قماش هست دست کارگر اینجا کج و افزار کج
قبله مسجد کج و نتوان شدن سوی کنشت زانکه آنجا نیز زاهد را بود زنار کج
نیست یحثی بر جوانان گر کله کج می نهند سالخورده شیخ بر سر می نهد دستار کج
بلبلی در باغ این می گفت و می نالید زار گل به گلبن رسته کج، بر شاخه گل خار کج
منزل مقصود اگر خواهی براه راست رو کی رسد باری به منزل چونکه باشد بار کج
آفرید ایزد قلم را راست؛ بینش از چه رو می گذارد شاعرش بر صفحه طومار کج؟
اثر میرزا تقی خان بینش
Bookmarks