اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم ..
"بهرام محمودی"
Printable View
اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم ..
"بهرام محمودی"
و خیلی سخت بیمارم
هنوز این اولین و آخرین
احساس خود را نیک می دانم
من از دیوار و قفل و
غصه و زنجیر
بیزارم
همیشه روی دوشم
یک قبای درد می پوشم
و با خود همچنان
طوطی هندی
شعر می خوانم
به تو فکر می کنم
و برگ های زرد
یکی یکی
شکوفه می شوند
راستی
آنجا هم
پاییز
این همه زیباست؟
"نگار الهی"
رسیدهام به تو
اما هنوز دلتنگاَم!
انگار به اشتباه،
جای طلوع
در غروبِ چشمهایت
فرود آمده باشم!
"رضا کاظمی"
من زاده ی رویاهای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم.
...
"محمد شمس لنگرودی"
با يک فرياد تو
همه پرندگان
پرواز کردند
و با يک نگاه تو
کوهها بر جاي
ماندند
و موج ها همچنان در کف
دستان تو
مي خروشند
بيژن جلالي
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن ...
"احمد شاملو"
چه تنهایی بیکرانی ست در این طلا
ماه شب ها، دیگر آن ماه نیست که آدم نخستین دید.
قرن های شب زنده داران
ماه را سرشار شراب های کهن کرده است.
نگاهش کن
آینه ی توست!
"خورخه لوئیس بورخس"
این خیلی قشنگ بود:
و خیلی سخت بیمارم
هنوز این اولین و آخرین
احساس خود را نیک می دانم
من از دیوار و قفل و
غصه و زنجیر
بیزارم
همیشه روی دوشم
یک قبای درد می پوشم
و با خود همچنان
طوطی هندی
شعر می خوانم
همکوپهی عَبوسِ منی
در قطاری که به پاییز میرود.
کمی بخند
بگذار خط عوض کند
روو به ایستگاهِ بهار
( رضا کاظمی )