سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست
کجاست ؟
قیصر امین پور
Printable View
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست
کجاست ؟
قیصر امین پور
بهار تویی
که هرشاخه ی ِشکسته ام
باتو هوس ِجوانه میکند
"نیلوفرثانی"
از دیوار پذیراییی ما
پنج قاب عکس آویزان است
در این عکسها عکبر عکسیر خود را
به شاملو، براهنی، دولت آبادی و مجابی
چسبانده تا معروف شود
در قاب پنجم، ملیحه میخندد
به سادگیی عکبر عکسیر!
اکبر اکسیر - برعکس
شب با گلوی خونین
خوانده ست
دیر گاه.
دریا نشسته سرد.
یک شاخه
در سیاهی ی جنگل
به سوی نور
فریاد می کشد ...
از احمد شاملو
تنهایی یعنی:
باران ببارد وُ،
تو بهقدر دو نفر،
تنها قدم بزنی!
رضا کاظمی
شب اگر باشد و
مـِی باشد و
مـن باشم و تـو
به دو عـالـم ندهم
گوشـهی تنـــهایی را ...
"حسین منزوی"
بیدار شو
تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده
تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم
پل الوار
انسانها شبیه هم عمر نمیکنند
یکی زندگی میکند یکی تحمّل
انسانها شبیه هم تحمّل نمیکنند
یکی تاب می آورد
یکی می شِــــکند
انسانها شبیه هم نمیشکنند
یکی از وسط دو نیم میشود
دیگری تکه تکه
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر میکند
تکه ای
یک روز
رسول یونان
آسمان چشمهای تو بود
پنجره را باز کردی
و من
پَرپَر زدم
برای دوست داشتنت
پرنده باید بود
سید محمد مرکبیان
من از اینجا خواهم رفتکسی که میگریزد
و فرقی هم نمیکند
که فانوسی داشته باشم یا نه
از گم شدن نمیترسد
(رسول یونان)