مرد همان طور که از پشت دیوار شیشه ای و گوشی تلفن اشک می ریخت به زنش گفت : مریم میدونم که هر بار می افتم زندان همین رو بهت میگم ، اما باور کن به خدا قسم این بار که ازاد بشم دیگه دست به قاچاق مواد مخدر نمیزنم .....
مریم خنده ای تلخ بر لب نشاند و گفت : مطمینم بیژن که این بار راست میگی .... وقت ملاقات که تمام شد مرد خوشحال بود که این بار زنش حرفش را باور کرده . بیرون از زندان اما ، مریم با خود زمزمه کرد : راست میگی ... دیگه دست به این کار کثیف نمیزنی..... اما ای کاش قبل از این که حکم اعدامت صادر میشد توبه می کردی !!!!
Bookmarks