پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
ای غایت از نظر به خدا می سپارمت
دل غرق مهر توست ، تورا دوست می دارمت
انگاه که میروی زدست دیده ای دوست
تو را درکنج قلبم نگاه میدارمت
با یاد باد بهاری و نسیم عشق
مثل گیتار مهر مینوازمت
بیا که ای یار دیرین و قدیمی
مانند گل سرخ در بغچه نظر میکارمت
بیا که دوباره به تو بگویم
به اندازه اوج افلاک دوست میدارمت
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
کسی نبود که شعر بگه برامون
دل مارو ببره تا آسمون
ببره مارو پیش رنگین کمون
تک تک رنگاشو به ما یاد بده
توی دلش دل مارو جا بده
کاشکی یکی بود شعرو آغاز میکرد
با شعر اون قلبمون پرواز میکرد
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
چي شده همه ساكت شدن
بياين دوباره شعر بگيم
چرا همه بي دل شدن
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
کاش هنوز بچه بودم
شبا کاسه میگرفتم دستم
میرفتم کنار حوض ماه و از اب میگرفتم
کاش یادمون نمیرفت
وقتی تنها میشیمو کسی رو جز خدا نداریم
تو شادیهامونم بازم خدا رو داریم؟
کاش هنوز تو کوچمون پروانه وجود داشت
دنبال اون بدو بدو کلی سرکارم میزاشت
باد بادکارو یادش بخیر
ظهر تابستونو یادش بخیر
قاچ هندونه قرمز مامان بزرگ
نخودچیا ی بابا بزرگ
کاش هنوز یچه بودم
کاش هنوز بچه بودم
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
خيره به آسمان غروب گور آفتاب شد در زمين سياهي وجودم را مي گيرد ديگر تاريكم نه مهتابي نه ابري
آسمان مثل من شد بي كس بي روشني مه تهي از ذرات نور و مهرباني
غرق راهم راهي غريب و قريب بي مقصد راهي بي پايان
در سفرم كوله بارم اندوه و ترديد
به خورشيد سپردمش رفت ... مثل من بي پروا
شب وقت سفر شد
همه ثانيه ها را شمردم بياد قلب عاشقت
چه زيبا بود اولين طلوع دي خنده ي خورشيد سپيد بود
در اولين آسمان هجرت بودم جويبار تنم بوي ياس ميداد
مرده بودم
بر من تابيد جاري شد در جاده هاي قلبم بقصد سرخي
در خود خويش را ديدم غريبه بودم
آشتيم داد طلسم سكوت را شكستم
ترسيدم از روز تاريكي اينبار تپيد بر من
روشني به من داد و سوخت
غروب كرد مثل امروز
مهر در مهر با مهر رفت ... با دست اهورايي جادويم كرد و در سياهي آسمان گم شد
به ظلمت بي مقصد و من رسيد به ستاره
هنوز مي روم ته شب كجاست؟
از چه مي گفت با كه بود؟ افق مرا فهماند كه پاسدار عشق با روح پيامدارش وداع را گريه كرد
وقتي شب شب سفر بود توي كوچه هاي وحشت وقتي هر سايه كسي بود واسه بردنم به ظلمت
وقتي هر ثانيه شب تپش هراس من بود وقتي زخم خنجر دوست بهترين لباس من بود
تو با دست مهربوني به تنم مرحم كشيدي برام از روشني گفتي پرده ي شبو دريدي
ياور هميشه مومن تو برو سفر سلامت غم من نخور كه دوري براي من شده عادت
منمو دنيا دنيا حرف نگفته
خدايا روز را نمي خواهم روشني پرده ي آسمانست
به پايان نينديشم اگر انديشه پاياني است
عجب بي پايانست راه بي مقصد! ميروم
ترانه ي برگ باد ...
مي شكنم آرامش سياه شب را
با توام نسيم زمين
با توام برگ سبز روز . بشكنيد سرخوشي را
خورشيد در غروب گم شد اي زنده ي بي جان تو ديگر سبز نيستي بي روشنيش
نسيم بنواز ! شب هجرت است نسيم طوفند شو وقت مرثيه است
مي روم باز مي روم .مژگانم شبنم زده قطره قطره مي چكد خون
ببار اي ابر ديده چشم من غم دارد امشب ...
چشمه ساريست آنجا ... چمنزار از لالاييش مرده
اشك زميني يا زمان ؟ تو اشك خدايي
گريان باش غزلواره ! تو بي رنگ بيرنگي دگر...
خداي آسمان مرد ... تاريكيو سياه
همسفري دارم همسفري روي قلبم ... عكس خيس روشني
قدمهاي زمين را مي شمارم چه سنگين است شب
آنجا چراغي روشن است ... كنار چشمه سار
معشوق كسي است ... تشنه لبان انتظارش مي كشند
دختري كوزه به دوش
افق به من مي نگرد ... دنبال ستاره ي شب مي گردي؟
افق مي خندد ... خنده اي سحر گونه
خنده اي نوراني
در خنده اش به جاي پايم مينگرم...
بدنبال چه آمده اي؟
خدايا من كه دست به سمتت بردم...
روز بي خورشيد كه روز نيست شب روشن است
خدايا چرا روشن شد آسمان چرا پوشاندي باز حقيقت را؟
بي خود از خود دوباره به افق مي نگرم
آفتاب
آفتاب
آفتاب !!!
خورشيد من كو؟
آفتاب با غروب طلوع كرد
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
قاب عكس
چشمات تو چشمای منه تو عكس لبخند میزنـه ----- با هر نفس این گریه ها عكست تو چشمام میشكنه
دوریتـــو باور میـــكنم حتی اگه سهــمم غمـــه----- تا كی نگـــاهــم میكنی من طاقتــــم خیلی كمـــه
امشب باید پیـــدا بشم ایـــن مرز باید بشــكـنه ----- حتی اگــه پایــان شب فرجـــام ما دلكـــــــــند نـــه
میبوسمت ازپشت قاب با بوسه های من بخواب ----- ای كــاش میشد باورم این بوسـه های پشـت قاب
یك شب تو یك رویای سرد من قابو باور میكــنم----- لبخنــــد تو میــــمیـره و عكســـاتو پــرپــر میكنــــم
با گریــــه هـای آخرم قاب چشـــاتو میشكنـــم----- دلخســته از چشمای سرد از عكــس تو دل میكــنم
هر كي خوند نظر بده ممنون ميشم.:give_rose:
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
خیلی زیبا بود.
درباره شعر بالا سرت نظر بده.
بنظر من رویا پردازیت فوق العادس.
فضا سازیه شعرت هم خیلی عالیه.
می شه حس شعرو درک کرد.
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
مگه ناقد نداره این تاپیک؟
نقد کنید ببینیم ما کجای کاریم !!!!!!!!!
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
نقل قول:
خیلی زیبا بود.
درباره شعر بالا سرت نظر بده.
بنظر من رویا پردازیت فوق العادس.
فضا سازیه شعرت هم خیلی عالیه.
می شه حس شعرو درک کرد.
شرمنده كردي سهيل با اينهمه تعريف.خيلي خوشحالم كه يكي كه اهل شعره اينو ميگه.:merci:
پاسخ: » كارگاه شاعران پــي ســي نــتــورک
خاك سرزمينم با توام
بپا خيز كه بد نامت كرده اند
جوانمردان ديندار حراجت كرده اند !!!!!!!!!
خاك من بين اراذل را
تشنگان سجده و سينه چاكان خدارا!!!!!!!!!!!!!
پر شد زمينت ز خون
سرخ شدي
جاي پاي شهقدرتان نابود شد زين سرخي
اقتدارت را نديد آن ديده ي كور
در پي رخسار ماه ديده بر گشوده دور
سينه را پر مي كنم از هوايت فرياد خواهم كشيد بر سرايت
نسازيد نابود سرفصل تاريخ را
نسوزانيد ريشه ي انساني شهسواران را
بزرگ مرد آريا نوشت نسوزانيدم
ذرات خاكي خواهم كه مي شود كشورم
همسنگران هم ميهنان آزاد كنيم موطنمان
روح كوروش در عذاب است
خشم آرش در كمين است
آه زرتشت گريبان گير ماست
رستاخيزي دگر در پيش ماست