اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمی اید
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمی اید
कभी हार
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
در حق من لبت این لطف که می فرماید
سخت خوبست ولیکن قدری بهتر از این
نمیدانم دلم دیوانه کیست
کجا می گردد و در خانه کیست
کاربر شهرسختافزار
تا در ره عشق دوست چون آتش و آب
از خود نشوي نيست، به هستي نرسي
|
|
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
وانگهم تا به لحد فرغ و ازاد ببر
روی ماهت در دوچشمم نقش بست
خوب میدانم مراد خواهم یافت
ترا چنانچه تویی هر نظر کجا بیند
بقدر دانش خود هر کسی کند ادراک
6 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 6 میهمان)
Bookmarks