M@STER (16-07-10)
M@STER (16-07-10)
یک روز
دیوانه می شوم !
شاید برای حادثه باید
گاهی کمی عجیب تر از این
باشم
با این همه تفاوت
احساس می کنم که کمی بی تفاوتی
بد نیست
حس می کنم که انگار
نامم کمی کج است
و نام خانوادگی ام ، نیز
از این هوای سربی
خسته است
امضای تازهء من
دیگر
امضای روزهای دبستان نیست
::..اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست..::
AMD>INTEL (16-07-10)
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
::..اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست..::
AMD>INTEL (16-07-10)
|
M@STER (16-07-10)
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب ...بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
::..اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست..::
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
AMD>INTEL (17-07-10)
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
من به اندازهء یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره می بینم حوری
دختر بالغ همسایه
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه می خواند ...
::..اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست..::
AMD>INTEL (17-07-10)
دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
PS : اگر شعرتون نیومد، می تونید از سایت گنجور استفاده کنید! فوق العاده ست !
mehrdad_ab (18-07-10)
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه بیشتر زما مست شدند
|
2 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 2 میهمان)
Bookmarks