ان کس که بداند و بداند که بداند *** اسب شرف از گنبد گردون بجهاند !
( با ! باید شعر بگید برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید )
در حریمت آرزوی خاکساری می کنم
تا مگر چون خاک ره بوسم کف پای تو را
ان کس که بداند و بداند که بداند *** اسب شرف از گنبد گردون بجهاند !
( با ! باید شعر بگید برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید )
|
!:دی
در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند
اقرار بندگی کن و ابراز چاکری
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای
ياد ان روزي كه بودي زهره يار من
دور از چشم رقيبان در كنار من
خال و خاليست جايت اي نگار من
در شام تار من كجايي زهره
هان ای شب شوم وحشت انگیز
تا چند زنی به جانم آتش
یا چشم مرا ز جای بر کن
یا پرده ز روی خود فرو کش
شبهاي بلند بي عبادت چه كنم
طبعم به گنه كرده عادت چه كنم
گويند كريميست گنه ميبخشد
گيريم ببخشد از خجالت چه كنم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
|
تخت شاهى ساختن بر تيره خاک زندگى ---
در گدائى همت والاى سلطان داشتن .
.
استاد شفیقی
کاش ! قلبم درد تنهايي نداشت سينه ام هرگز پريشاني نداشت
کاش! برگهاي آخر تقويم عشق حرفي از يک روز باراني نداشت
کاش! مي شد راه سخت عشق را بي خط پيمود و قرباني نداشت
my weblog
نامم ز کارخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم
کاش به زمانی برگردم
که تنها غم زندگی ام
شکستن نوک مدادم بود...
PCN Exclusive User
2 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 2 میهمان)
Bookmarks