تقریبا حفظمش اما کامل نه که خیلی سخته ...
بچه ها شما هم از این شعر خوشتون میاد ؟
من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید !
موفق باشید
شهریار
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
باید فراموشت کنم
چندیست تمرین می کنم
من می توانم ! می شود !
آرام تلقین می کنم
حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....
تا بعد، بهتر می شود ....
فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم
من می پذیرم رفته ای …
و بر نمی گردی همین !
خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم !
کم کم ز یادم می روی
این روزگار و رسم اوست !
این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین می کنم
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
خداوندان کام نیک بختی چرا سختی برند از بیم سختی
برو شادی کن ای یار دل افروز کم فردا نشاید خوردن امروز
ممنون
شهریار
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
ديـــگر رمـــق نــالــه و فـرياد ندارم
ميــل چمــن و ســايـۀ شمشـاد ندارم
من بلبــل شوريـــدۀ گلــزار فـراقـم
از وصـل نـگوييـد،كــه مـن ياد ندارم
عمرم همه در گريه وماتـم سپري شد
از زندگي ام خاطره اي شــاد نــدارم
مي خواستم از جا بكنــم كوه غم امـا
افسوس كه انگيزۀ فــرهــاد نــدارم
مغرورترين صيد بخون خفتـۀ دشتم
من چشم به دل رخمي صيـاد نـدارم
اين درد دلم بود كمي مثل غزل شد
آخـر چـه كنم طبـع خدا داد ندارم
|
شايـد در انتخــابــم، قــدري شتــاب كــردم
اما تو را به هر حــال، مـــن انتخــاب كــردم
تـا آمــدم بــجنــبــم، مثــل شهــاب رفتــي
بيچاره من كه رويـت، كـلـي حسـاب كــردم
من ماندم و دلـي بـا، انــدوه بــي تــو بــودن
يكعمر زندگي بـا، ايـن اضـطــراب كــردم
در آرزوي آنـكـه در خــواب مــن بــيـايــي
عمريست چشم خودرا سرگرم خواب كردم
تـرسم كه روز محشر پـاپـيـچ من شــود دل
از بس به جرم عشـقـت اورا عـذاب كــردم
شبي كه مي شكستـم در هجــوم وحشي فــريــاد
تــو رفتــي و سپــردي دودمــان عشق را بـربـاد
نبـودي تــا بيــاموزي بــه دستــانــم نـوازش را
شبي كه سخت مي لرزيـد جـانـم در تـب بيــداد
تـرا در سـر شـكـوه نــاز شيـريـن و مـرا در دل
هـواي بيـستـون بـودو حـديث تيـشه و فـرهـاد
بياو عشـق را از دوش مـن بـردار سنگيــن است
كه در زيــر فشــار ايـن امـانـت شــانـه ام افتـاد
مـرا از درد جانكـاه جنون هرگـز رهـايـي نيست
كه دارم مي كشم اين درد را با خويش مـادر زاد
چگونه بگذرم ازآن نگاه دلفريبش گرچه ميدانم
سپردم خويش را بر دست حسرت هاي بادابـاد
نمیایی درد ما را دوا كنــي؟
مـارو از بـنـد ستـم رها كني؟
نمـيـاي دنـيـاي بـي وفــاهــا رو
پـرمـهـربـونــي ووفــا كني؟
دلاي خـستـه وغــم گـرفـتـه رو
بـه اشـاره اي پـرازصفـاكني؟
آقاجون يه عمره كه صدات زدم
نـميشـه يـه بارمنو صداكني؟
بيــاي وپـا روي چـشمـام بذاري
ميشه يه نگاهي ام به ماكني؟
تـواگـه چش واكنـي نيگـام كني
ميـتـونـي درد مـنو دوا كني
بـخـدا بـرا تـــو كــاري نــداره
دراي بـسته رويـكجـا وا كني
جمعه ها پريشونم ميـشـه آقــا
بيـاي وجمعه موروبرا كنـي؟
آقـا ازمهـربـونيت كم نميشه
يـه نـيـگـابـه مـاآدم بـدا كني
ما روبا خوبات آقا يه جا بريز
بـد مـيشه اگـه مارو سوا كني
پيـرا مـون مردن آقا نيومدي
نـميشه رحمي به بچه هاكني؟
هرچي ما دعا كنيم نميگيره
ميشه اين دفعه شمادعـا كني؟
تقدیم به امام زمان
لباسِ خوابِ توام ، بپوش مـرا
بگيـركـارِ لبـم را، بدوش مـرا
براي خاطر من،گناه كن امشب
خيال كن كه شرابم بدوش مرا
وقتي كه دل مرا بـه تنـگ آوردي
رفتي و براي سينـه سنگ آوردي
ديشب كه نيامدي به خوابم گفتم
يك خوابتراز مرا به چنگ آوردي
پـريد و رفت محـو ابرهـا شد
مـواجـه با جمـال كبـريـا شد
بغـل وا كـرد آغوشش بگيـرد
كه شاعرناگهان ازخواب پاشد
امشب از لطف به دلداري ما آمده اي
خوش قدم باش كه بسيار به جا آمده اي
..........
چه عجب ياد حريفان پريشان كردي
لطف كردي كه بياد فقرا آمده اي
..........
تو كه در خواب هم از آمدنت بود دريغ
در شگفتم كه به ناگاه چرا آمده اي
...........
سر مهر آمدي از سر مگر اي ترك خطا
يا خطا كردي و ره را به خطا آمده اي
.........
گفته بودي شبي از حالت من مي پرسي
شايد اندر پي وعده به وفا آمده اي
.............
شب وصل گله از دوست دلا ياوه مگو
بخت بد باز تو امشب به صدا آمده اي
.............
كاخ شه را به پشيزي نخرد كلبه ما
تا تو اي شاه به ديدار گدا آمده اي
............
سر به پاي تو فشانم كه صفا آوردي
تا به ديداري اين بي سر و پا آمده اي
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
یه بیت الان یادمه
زهر است عطای خلق هر چند دوا باشد
حاجت ز که می خواهی جایی که خدا باشد
اینو تو یه اتوبوس دیدم
نه میدونم شاعرش کیه
نه کاملشو میدونم
اما واقعا قشنگه
|
5 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 5 میهمان)
Bookmarks