» كارگاه شاعران شهر سخت افزار

[ashkan.h]

بعد از گذره پیچ و خم راهه دور
در به در،شهر به شهر،کوه به کوه

آماده ام تا به تو ای شمس پر از عشق و نور
هم دهمت چشم و دل و هم دهمت جان و روح

تا برق نگاهت کندم کوره کور
راضیم از تو گر رسد،بار دگر طوفان نوح

[ashkan.h]

آزمودن دوست بهر رفاقت خطاست
بهر رفاقت اندکی صداقت رواست

ور نه دگر بدون صدق و وفا
نه دوسته خوب،نه دوستی معنا نداشت

[ashkan.h]

ساز من نغمه ای جز نام تو را بر لب نیاورد
ناله ای جز غم تو فریاد نیاورد
ساز من راز مرا فریاد زد
راز من عشقه مرا داد زد.

[ashkan.h]

نصیب من ز عاشقی، فقط فغان و حسرت است
سهم من از دلتنگی،سوز دلو ریاضت است

وفای من به یار من،توام با سخاوت است
ز سوی یار جواب من،دردو غمو شقاوت است

[ashkan.h]

دیریست برق چشمان خورشیدکم را نمی بینم!
نمیدانم حسادته ماه است یا شقاوته ابرهای بی رحم

یا شاید این قلب تارک شب است که تاب دیدنه برق چشمانه خورشیدم را ندارد
شاید هم چشمان خورشیدم دیگر مرا نمی بیند

[ashkan.h]

هربار که سپیده دم زد،دل من در پی تو پر می زند
در عبور از کوچه و پس کوچه ها،در هر خانه و میخانه زند...

[ashkan.h]

صد بار دُر من به چاه افتاد،صد بار به چاه رفتم و بیرونش کشیدم.میترسم دُر من در چاه در پی صدف باشد!

[ashkan.h]

اگر از بهر تو شعری ساختم،یا به یادت غزلی آواختم.
همه را نزد تو پوچ و تهی یافتم.
کودکی کردمو یک بار دگر باختم.

[Feoris]

شعر را ساختی از بهر او
دل را باختی از بهر او
نه تو اکنون برده ای ای جان من
چون که خود را ساختی از بهر او
او ندانست قدر ان شعر تو را
او همانا باخت از بهر تو

[™Ali]

کاش لب وا کنی و مرا صدا کنی

کاش بخندی و جان ادعا کنی

کاش در هجوم سبز نگاهت

خلوت دل را خالی از انزوا کنی