به چه مانند کنم موی پریشان تو را
به دل تیره شب ؟
به یکی هاله دود ؟
یا به یک ابر سیاه ، که پریشان شده و ریخته به چهره ماه ؟
به نوازشگر جان ؟
یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟


به چه مانند کنم حالت چشمان تو را ؟
به یکی نغمه ی جادویی از پنجه گرم ؟
به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر ؟
یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب ؟
به غزل های نوازشگر حافظ در شب ؟
یا به سر مستی طغیانگر دوران شباب


به چه مانند کنم سرخی لبهای تو را ؟
به یکی لاله ی شاداب که بنشسته به کوه ؟
به شرابی که نمایان بود از جام بلور ؟
به صفای گل سرخی که بخندد در باغ ؟
به شقایق که بود جلوه گر نرم چمن ؟
یا به یاقوت درخشانی در نور چراغ ؟


به چه مانند کنم خلوت آغوش ترا ؟
به یکی بستر گل ؟
به پرستشگر عشق ؟
به نفس های بهار ؟
یا به یک خرمن یاس ...
که شمیم خوش آن را همه جا باد برد ؟


به چه مانند کنم ؟
من ندانم .....
بناگاهی تو بگو
به چه مانند کنم ؟