به توبه چشمان تو معتاد شده امروزی سه اذانپنج وعدهبا سرنگ خيالتمام تو را سر می دهمدر رگهايمتا گيجِ گيجگيج درتوبنشينم به نظاره ويراني اممی خواهمغوطه ور شوی در خونمتا در هم شکنی رخوت ديرپايم راتا باتو برخيزماز خواب يخ زده قرنهای بی عشقمی خواهم تو را در چشمهايم بالا بکشمو خيره خيره در تو آب شومو باز دوبارهبا چشمهای مخدره اتبيرون کنم خمار رااز اين قرنهایبی عشقبانومن به چشمان تو معتاد شده ام
Bookmarks