در پرتو شمع
کنارم خوابيده بودي
به شقيقهات نگاه ميکردم
خون در رگهات
مثل آواز جريان داشت
کجايي ؟
نارنجي من
وقتي از دوريات ديوانه شوم
خدا را هم ديوانه ميکنم ؟
نه
همين که مرا ديوانه کردهاي
کافي ست
نگذار کار عشق ما
به کائنات بکشد
نگاهم کن
عباس معروفي
Bookmarks