*MoJtAbA* (12-02-14), M A H R A D (23-04-14), Rezasam1 (30-04-14)
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان ، گردنیم
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم
گواهى بخواهید ، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
قیصر امین پور
*MoJtAbA* (12-02-14), M A H R A D (23-04-14), Rezasam1 (30-04-14)
صدشکر گویم هر زمان هم چنگ را هم جام را
کاین هر دو بردند از میان هم ننگ را هم نام را
دلتنگم از فرزانگی دارم سر دیوانگی
کز خود دهم بیگانگی هم خاص را هم عام را
خواهم جنونی صف شکن آشوب جان مرد و زن
آرد به شورش تن به تن هم پخته را هم خام را
چون مرغ پرد از قفس دیگر نیندیشد ز کس
بیند مدام از پیش و پس هم دانه را هم دام را
قاآنی ار همت کنی دل از دو عالم برکنی
یکباره درهم بشکنی هم شیشه را هم جام را
قاآنی
|
*MoJtAbA* (17-03-14), M A H R A D (18-03-14), sirYahya (21-03-14)
*MoJtAbA* (22-03-14), M A H R A D (23-03-14)
*MoJtAbA* (07-04-14), M A H R A D (23-04-14), nima_hl (07-04-14), Rezasam1 (30-04-14), SajjadKhati (22-04-14), sirYahya (09-04-14)
الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولّد تو به صف ایستادند
تا راز زاد روز تو را بدانند
دست های من
برای جستجوی تو پیدا شدند
دهانم
کشفِ دهانِ توست.
ای کاشفِ آتش
در آسمان دلم توده برفی ست
که به خنده های تو دل بسته است.
شمس لنگرودی
*MoJtAbA* (06-06-14), M A H R A D (17-04-14), overclock990 (20-04-14)
باران میگرید
باران میگرید،
برای ما.
میگرید،
و پاک میکند گذشته را.
تو سرنوشتام بودی،
اکنون خیالی بیش نیستم.
امروز عکسات را،
از روی دیوار برداشتم.
دیوار گریست،
من گریستم...
Mustafa Ceceli
*MoJtAbA* (23-04-14), M A H R A D (23-04-14), Rezasam1 (30-04-14), SajjadKhati (22-04-14), th e nd (22-04-14)
بهترین اش این :
غنچه کمر بسته که ما بنده ایم
گل همه تن جان که به تو زنده ایم
ینی غنچه و گل آدم تر از منن
آخرین ویرایش توسط SajjadKhati در تاریخ 23-04-14 انجام شده است
|
هنوز دامنه دارد
هنوز هم که هنوز است
درد
دامنه دارد
شروع شاخه ی ادراک
طنین نام نخستین
تکان شانه ی خاک
و طعم میوه ی ممنوع
که تا تنفس سنگ
ادامه خواهد داشت
و درد
هنوز دامنه دارد ....
از : قیصر امین پور
مرد با خود اندیشید:
- چه وقت می توانم یک دقیقه به او فکر نکنم؟
الان؟
رفت جایی نشست
و یک دقیقه به او فکر نکرد!
بعد بلند شد و به قدم زدنش ادامه داد
به فکر کردنش،
بیش تر
بدون وقفه
به زن!
از : تون تلگن
mohsen7077 (24-04-14), Rezasam1 (30-04-14)
2 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 2 میهمان)
Bookmarks