تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند...
کاربر شهرسختافزار
تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند...
.D3VIL. (04-08-11), M A H R A D (04-08-11), mohamad70 (04-08-11), P A R H A M (04-08-11), Shahryar (04-08-11)
|
|
کاربر شهرسختافزار
سلام;
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
مگر یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
"حافظ"
آخرین ویرایش توسط merilla در تاریخ 04-08-11 انجام شده است
.D3VIL. (04-08-11), hani-momen (05-08-11), M A H R A D (04-08-11), mohamad70 (04-08-11), P A R H A M (04-08-11), Shahryar (04-08-11)
کاربر شهرسختافزار
یاد دارم در غروبی سرد سرد،میگذشت از کوچه ما دوره گرد...
داد میزد: کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم...
اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید...
گفت:آقا سفره خالی هم می خرید.....؟؟؟
عضو VIP شهرسختافزار
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط merilla برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
خالی از لطف نیست که غزل رو کامل بذارید و قسمت های مورد نظر رو Bold کنید. ثواب داره !
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمان ابروی جانان نمیپیچد سر از حافظ
ولیکن خنده میآید بدین بازوی بی زورش
============================
یک رباعی زیبا از حضرت حافظ در آلبوم فاخر راست پنجگاه اجرا شده که بسیار شنیدنی ست :
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
mohamad70 (05-08-11)
کاربر شهرسختافزار
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند...
آخرین ویرایش توسط hani-momen در تاریخ 06-08-11 انجام شده است
.D3VIL. (06-08-11), M A H R A D (06-08-11), mehrdad_ab (08-08-11), mohamad70 (08-08-11), P A R H A M (07-08-11), Shahryar (16-08-11)
عضو VIP شهرسختافزار
.D3VIL. (17-08-11), ™Ali (08-08-11), hani-momen (08-08-11), M A H R A D (08-08-11), mohamad70 (08-08-11), P A R H A M (07-08-11), Shahryar (16-08-11)
|
|
Administrator
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی توگذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی؟!
دلم ز هرچه به غیر از تو بود، خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زودگذر لحظههای بوالهوسی ست
ستاره ای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون من اند
چه باک زان همه دشمن چو دوستدار تویی*
دلم صراحی لبریز آرزومندیست
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
سیمین بهبهانی ( آرزوی سلامتی و طول عمر برای این شاعر بزرگ)
* گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند / بحمد الله و المنه بتی لشکرشکن دارم (حــافـظ)
.D3VIL. (17-08-11), AMD>INTEL (10-04-12), ™Ali (08-08-11), mehrdad_ab (08-08-11), mohamad70 (08-08-11), P A R H A M (08-08-11), Shahryar (16-08-11)
عضو VIP شهرسختافزار
.D3VIL. (17-08-11), M A H R A D (09-08-11), mehrdad_ab (08-08-11), mohamad70 (08-08-11), P A R H A M (08-08-11), Shahryar (16-08-11)
عضو VIP شهرسختافزار
خسته ام میفهمید؟!
خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن.
خسته از منحنی بودن و عشق.
خسته از حس غریبانه این تنهایی.
بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت.
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ.
بخدا خسته ام از حادثه صاعقه بودن در باد.
همه عمر دروغ،
گفته ام من به همه.
گفته ام:
عاشق پروانه شدم!
واله و مست شدم از ضربان دل گل!
شمع را میفهمم!
کذب محض است،
دروغ است،
دروغ!!
من چه میدانم از،
حس پروانه شدن؟!
من چه میدانم گل،
عشق را میفهمد؟
یا فقط دلبریش را بلد است؟!
من چه میدانم شمع،
واپسین لحظه مرگ،
حسرت زندگیش پروانه است؟
یا هراسان شده از فاجع? نیست شدن؟!
به خدا من همه را لاف زدم!!
بخدا من هم? عمر به عشاق حسادت کردم!!
باختم من همه عمر دلم را،
به سراب !!
باختم من همه عمر دلم را،
به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!
باختم من همه عمر دلم را،
به حراس تر یک بوسه به لبهای خزان!!
بخدا لاف زدم،
من نمیدانم عشق،
رنگ سرخ است؟!
آبیست؟!
یا که مهتاب هر شب، واقعاً مهتابیست؟!
عشق را در طرف کودکیم،
خواب دیدم یکبار!
خواستم صادق و عاشق باشم!
خواستم مست شقایق باشم!
خواستم غرق شوم،
در شط مهر و وفا
اما حیف،
حس من کوچک بود.
یا که شاید مغلوب،
پیش زیبایی ها!!
بخدا خسته شدم،
میشود قلب مرا عفو کنید؟
و رهایم بکنید،
تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟
تا دلم باز شود؟!
خسته ام درک کنید.
میروم زندگیم را بکنم،
میروم مثل شما،
پی احساس غریبم تا باز،
شاید عاشق بشوم!!
اسم این شاعر رو فراموش کردم . اگه کسی میدونه این شعر از کیه لطفاً برام پ.خ کنه . ممنون
.D3VIL. (17-08-11), ™Ali (13-08-11), M A H R A D (11-08-11), P A R H A M (09-08-11), Shahryar (16-08-11)
عضو VIP شهرسختافزار
دل دیوانهام، دیوانه تر شی
خراب خانهام ویرانه تر شی
کشم آهی که گردون را بسوزد
که آه سوته دیلان، کارگر شی
هر آن باغی که نخلش سر به در بی
مدامش باغبون، خونین جگر بی
بباید کندنش از بیخ و از بن
اگر بارش همه لعل و گهر بی
ز هجرانت، هزار اندیشه دیرم
همیشه زهر غم در شیشه دیرم
ز ناسازی بخت و گردش چرخ
فغان و آه و زاری، پیشه دیرم
فلک کی بشنوه آه و فغونم
به هر گردش زنه آتش به جونم
یک عمری بگذرونم با غم و درد
به کام دل نگرده آسمونم
باباطاهر
پ.ن 1: زیبایی دوبیتی های باباطاهر وقتی دو چندان می شود که آن ها را با تلفظ صحیح بخوانیم. جناب شجریان 4 دو بیتی فوق را با هم خوانی همایون در بیات کرد یک بار در آلبوم بی تو به سر نمی شود و بار دیگر در کنسرت به یاد ماندنی هم نوا با بم اجرا کرده اند. قطعا طرفداران استاد این اجرا را از دست نخواهند داد.
پ.ن 2 : سوته دیلان = سوخته دلان
.D3VIL. (17-08-11), M A H R A D (13-08-11), mehrdad_ab (13-08-11), mohamad70 (16-08-11), P A R H A M (13-08-11), Shahryar (16-08-11)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks