M A H R A D (29-07-11), mehrdad_ab (29-07-11), P A R H A M (28-07-11), Shahryar (02-08-11)
اي كه بي تو اين كوير، خواب بارون مي بينه
وقتي نيستي، غم دنيا توي قلبم مي شينه
اي كه بي تو واسه من، همه دنیا قفسه
هستي از نبودن تو التهاب نفسه
Always Fly Up To 6GHZ
PhenomII X4 955 Black Edition : 7020 MHZ
PhenomII X4 965 Black Edition : 6863 MHZ
PhenomII X6 1090T Black Edition : 6720 MHZ
Intel i7 980 Extreme Edition : 6600 MHZ
PhenomII X2 555 Black Edition : 6510 MHZ
AthlonII X2 440 : 6450 MHZ
PhenomII X2 550 Black Edition : 6195 MHZ
ShahrSakhtAfzar OverClocking Team
M A H R A D (29-07-11), mehrdad_ab (29-07-11), P A R H A M (28-07-11), Shahryar (02-08-11)
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
اسیر نفس شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
باباطاهر...
.D3VIL. (29-07-11), M A H R A D (29-07-11), mehrdad_ab (29-07-11), mohamad70 (01-08-11), P A R H A M (29-07-11), Shahryar (02-08-11)
راز عشق شقایق
شقایق گفت با خنده : نه تب دارم ، نه بیمارم
اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را ، بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش ، آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت ، بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید ، شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و
به ره افتاد و او می رفت ، و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را رو به بالاها
شکر می کرد ، پس از چندی
هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت : چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم ، هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را ، چنان می رفت و
من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد ، آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت ، زهم بشکافت
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی ، بمان ای گل
و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد
nothing is as it seems
.D3VIL. (03-08-11), M A H R A D (01-08-11), P A R H A M (02-08-11), Shahryar (02-08-11)
هيچگاه چهره تو در برابر ديدگانم كنار نميرود
هر چند كه ديگر تو را در عالم بيداري نمي يابم
اما آسماني تر از هميشه در خواب مي بينمت
آري!
با توام ... با تو كه تنها در دنياي مرموز خواب مي توانم بي هيچ
حائل و حجابي سخن بگويم ....
اي كاش اين خواب هيچگاه هجران تلخ بيداري را در پي نداشت
.D3VIL. (03-08-11), hani-momen (05-08-11), M A H R A D (02-08-11), M@STER (03-08-11), mehrdad_ab (03-08-11), Shahryar (02-08-11)
|
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشودهام زان طره تا من بودهام
گفتا منش فرمودهام تا با تو طراری کند
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدهاست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بینشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
شد لشکر غم بی عدد از بخت میخواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است ؛
که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی ...
و آن جا "انسانیت" است ..
.D3VIL. (03-08-11), AMD>INTEL (10-04-12), Extreme (03-08-11), hani-momen (05-08-11), M A H R A D (03-08-11), mehrdad_ab (03-08-11), mohamad70 (04-08-11), P A R H A M (03-08-11)
ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصه دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
Always Fly Up To 6GHZ
PhenomII X4 955 Black Edition : 7020 MHZ
PhenomII X4 965 Black Edition : 6863 MHZ
PhenomII X6 1090T Black Edition : 6720 MHZ
Intel i7 980 Extreme Edition : 6600 MHZ
PhenomII X2 555 Black Edition : 6510 MHZ
AthlonII X2 440 : 6450 MHZ
PhenomII X2 550 Black Edition : 6195 MHZ
ShahrSakhtAfzar OverClocking Team
hani-momen (05-08-11), M A H R A D (03-08-11), mohamad70 (04-08-11), P A R H A M (03-08-11), Shahryar (04-08-11)
تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند...
.D3VIL. (04-08-11), M A H R A D (04-08-11), mohamad70 (04-08-11), P A R H A M (04-08-11), Shahryar (04-08-11)
سلام;
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
مگر یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
"حافظ"
آخرین ویرایش توسط merilla در تاریخ 04-08-11 انجام شده است
.D3VIL. (04-08-11), hani-momen (05-08-11), M A H R A D (04-08-11), mohamad70 (04-08-11), P A R H A M (04-08-11), Shahryar (04-08-11)
یاد دارم در غروبی سرد سرد،میگذشت از کوچه ما دوره گرد...
داد میزد: کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم...
اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید...
گفت:آقا سفره خالی هم می خرید.....؟؟؟
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط merilla برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
خالی از لطف نیست که غزل رو کامل بذارید و قسمت های مورد نظر رو Bold کنید. ثواب داره !
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمان ابروی جانان نمیپیچد سر از حافظ
ولیکن خنده میآید بدین بازوی بی زورش
============================
یک رباعی زیبا از حضرت حافظ در آلبوم فاخر راست پنجگاه اجرا شده که بسیار شنیدنی ست :
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
mohamad70 (05-08-11)
|
3 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 3 میهمان)
Bookmarks