عـــر بی را از حال زنش پر سید ند ـ گفت ـــ تا زند ه است تازینده است و همچنا ن مار گزنــد ه است
عبید زاکانی
ا بو العینا بر سفره ای بنشست ـ فالود ه ای برایش نهاد ند ـ مگــر کمی شیر ین بود ـ گفت ـــ این فــالود ه را پیش از آنکه به زنبور عسل وحـــی شود ساخته انـــد
عبید زاکانی
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
عـــر بی را از حال زنش پر سید ند ـ گفت ـــ تا زند ه است تازینده است و همچنا ن مار گزنــد ه است
عبید زاکانی
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
|
کسی مرد ی را د ید که بر خر ی کند رو نشسته ـ گفتش ـ کجــا میروی ـ گفت ـ به نماز جمعه ـ گفت ــ ای نا د ان اینک سه شنبه با شد ـ گفت اگـــر این خــر شنبه ام به مسجــد رسا نـــد نیکبخت با شم
عبید زاکانی
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
اسبی د ر مسا بقه پیشی گــرفت ـ مـــرد ی از شاد ی با نگ بر د اشت و به خـــود ستا ئی پـــرد اخت ـ کســـی کــه د ر کنار ش بـــود گفت ـ مگـــر این اسپ از آن تــوست ـ گفت نه ـ لیکن لگا مش از مـــن ا ست
عبید زاکانی
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
ظر یفـــی جــوانی را د یــد که د ر مجلــس بــاد ه گســاری نقل بسیار با شراب مــــی خــورد ـ گفت ــ چنــان کـــه مــی بینم تــو نقل می نوشی و شراب تنقل می کنــی
عبید زاکانی
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
(نورالعلوم ـ شیخ ابوالحسن خرقانی)حضرت شیخ ابوالحسن خرقانی قدس الله تعالی، بر سر در خانقاه خود نوشته بود: هر که در این سرا در آید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
عابدی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی و تا سحر ختمی بکردی . صاحب دلی بشنید و گفت : اگر نیم نانی بخوردی و بخفتی ، بسیار از این فاضل تر بودی .
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
روزی پيغمبر فرمود: كه هنگام تولد فرزند، فرشته ای از آسمان نازل ميشود ورحم را باز ميكند . فرزند كه بدنيا آمد فرشته ای ديگر نازل ميشود و رحم را ميبندد.مردی عرض كرد: ای رسول خدا ، گمانم فرشته اول به خانه من آمد ولی فرشته دوم نيامد
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
|
مردی به زنی گفت روی خود را بنما تا ببينم تو خوشکل تری يا همسر من؟ زن که بسيار حاضر جواب بود گفت : برو از شوهرم بپرس که هم من را ديده هم همسر تورا بسيار ديده است.
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
خوی مردان خدا
آورده اند که چند یار در صحبت ابراهیم ادهم بودند و ابراهیم از راه کشت یا درو و یا باغبانی طعامی به دست می آورد و به شب با ایشان افطار می کرد.
روزی به صحرا رفته بود و دیر بماند. یاران گفتند «بیایید بی او افطار کنیم، باشد که پس از این زودتر بیاید.» چیزی بخوردند و خفتند. چون ابراهیم بازگشت و ایشان را خفته یافت، رحمش آمد و گفت: «مسکینان چیزی نخورده اند و گرسنه خفته.»
درحال آرد پاره ای خمیر کرد و خواست تا آتش برافروزد، محاسن بر خاک نهاده بود و در آتش می دمید. ایشان گفتند :«ما افطار کرده ایم.» ابراهیم گفت :«پناشتم که گرسنه خفته اید و چیزی نیافته.» ایشان گفتند :«ببین ما با او چه کرده ایم و او با ما چه می کند؟»
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks