غضتفر رو به جرم دزدي مي برن دادگاه .قاضي مي گه خجالت بكش اين دفه چهارمه كه مياي دادگاه .غضنفر به قاضي مي گه تو خجالت بكش كه هر روز اينجا يي



چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟؟؟ پیله ات را بگش