اینجا دراز کشیده ام و به تو فکر میکنم
شاخه های عشق به سنگینی بر آسمان خیالم تکیه زده اند
هیچ نوری نیست
تنها داغی به رنگ عسل از برگی به برگ دیگر فرو می چکد
از عضوی به عضو دیگر می رسد و رنگهای دیگر جهان را نابود می کند
و تو آن دورها
زیر چشمهایم
خفته ای