مثل اینکه کسی سوالی نداره پس میریم سر ادامه مطلب
ترمز با پاي چپ يا left foot braking
اكثر اشخاص در زمان يادگيري رانندگي از پاي راست براي گاز و ترمز و از پاي چپ فقط براي كلاج گرفتن استفاده مي كنند پدال گاز بسيار نرم تر از پدال كلاج است و حركت دادن پدال گاز احتياج به دقت بيشتري دارد براي همين ذهنيت اشخاص و تجربه اي كه كنترل پاي آنها را از مغز صادر مي كند حركت پاي راست را آرام و با آرامش و پاي چپ را سريع و با قدرت هدايت مي كند چون شما در استفاده از پدال گاز از فشار زياد پا استفاده نمي كنيد مي توانيد به صورت ارادي فشار آن را بر روي پدال ترمز اضافه كنيد اما در مورد پاي چپ و پدال كلاج موضوع بر عكس است و كساني كه مي خواهند روش L.f.b را ياد بگيرند ابتدا دچار مشكل نداشتن كنترل بر روي ترمز و فشار وارده بر آن و به قول معروف كله كردن اتومبيل و قفل كردن چرخ هاي جلو مي شوند .
و در خيلي از موارد سعي در آموختن اين روش نه تنها كمكي نمي كند بلكه باعث فراموش كردن تجربه قديمي
در كنترل كلاج و ترمز مي شود و نوعي در هم ريختگي ذهني در راننده ايجاد مي كند .
و اما خواص اين روش : اول جلوگيري از هدر رفتن زمان و سريع تر كردن عكس العمل در زمان ترمزگيري است چون در زماني كه شما پا را از روي پدال گاز برمي داريد و بر روي پدال ترمز مي گذاريد در اين مدت هيچ
اتفاقي نمي افتد و مدت زماني كه براي اين كار صرف مي شود بسيار بيشتر از زماني است كه شما با پاي چپ پدال ترمز را فشار مي دهيد . چون در اين روش شما هر يك از پاهاي خود را دقيقاً براي يك كار استفاده مي كنيد پس مغز شما مي تواند به جاي توجه به موضوع نقطه استقرار پاي شما فقط به عكس العمل سريع و عمل كرد صحيح آن توجه كند در اين حالت هيچ زماني تلف نمي شود و هيچ لحظه اي بي استفاده نمي ماند .
اما اين روش در رده هاي مختلف و براي منظورهاي مختلف در طي سالها توسط رانندگان استفاده مي شده است .
رانندگان حرفه اي در رالي ، رانندگان مسابقات امريك اورال American oval Racing رانندگان جوان كارت و حتي رانندگان تاكسي هاي خراب و قديمي از اين روش استفاده مي كنند ولي فرق بزرگي ميان آنها است شما هم مي توانيد خود را دسته بندي كنيد و هدف خود را از LFB انتخاب كنيد .
هدف ما از اين روش ايجاد امكان كنترل بيشتر اتومبيل ديف جلو و جلوگيري از مشكل سر خوردن جلوي آن در زماني است كه دچار under steer مي شود .
براي درك اين موضوع و فهميدن بهتر اين روش دانستن چند نكته لازم است : اول بايد اين نكته را بدانيد كه تاير اتومبيل بيشترين حالت چسبندگي را زماني ايجاد مي كند كه به صورت آزاد بچرخد يعني نه در ترمزگيري و نه در سرعت گيري . ( البته اين نكته صددرصد درست نمي باشد و توضيح آن بسيار پيچيده و دقيق است و لازم به محدوده بازتري براي توضيح و اثبات با روش هاي فيزيكي دارد اما اين مقدار دانستن براي ما در اين محدوده از آموزش كاملاً كافي مي باشد ) اگر شما در زمان پيچيدن در حالت آزاد ( يا به قول معروف در حالت خلاص ) از تايرها بخواهيد شتاب بگيرند و يا ترمز كنند اين كار انجام مي شود ولي در عين حال باعث از دست دادن چسبندگي و كم شدن نيروي پيچش در آنها مي شويد و هر چه شما سعي در بيشتر كردن ترمزگيري يا شتاب گيري كنيد اين كار باعث از دست دادن بيشتر چسبندگي و نيروي پيچش مي شود و اين دليل اصلي وجود understeer در اتومبيل هاي ديف جلو است .
تايرهاي جلوي اتومبيل به خودي خود در حال حمل مقدار زيادي از وزن اتومبيل هستند و به نسبت تايرهاي عقب اضافه بار شده اند و تحت فشار زيادي هستند و وقتي شما از آنها مي خواهيد تا حركتي را به زمين منتقل كنند آنها تمايل كمتري به اين كار نشان مي دهند مخصوصاً در پيچ ها . در همين زمان چرخ هاي عقب هيچ قدرتي را به زمين منتقل نمي كنند و در ضمن وزن كمتري بر روي آنها گذارده شده است و به همين دليل در پيچ آنها توان ايجاد چسبندگي بيشتري را به زمين و مسير حركت دارا هستند در نتيجه در زمان اعمال فشار بيش از حد بر روي اتومبيل و پيچيدن بر روي ميزان حداكثر توان پيچشي تايرها ، چرخ هاي عقب مي چسبند و چرخهاي جلو سر مي خورند و اين يعني under steer .
روشي كه به شما توصيه مي كنم استفاده از ترمز و گاز به طور همزمان مي باشد و شما زماني قادر به انجام اين كار مي باشيد كه هر يك از پاهاي خود را براي كار جداگانه اي در نظر بگيريد و هر يك از پدالها را با يكي از پاهاي خودروكنترل كنيد و اينجا يك مشكل كوچك وجود دارد و آن اين است كه ماشين هاي معمولي 3 پدال دارند ولي شما 2 پا داريد پس يكي از پدالها بايد در اكثر موارد بيكار بماند و من پدال كلاج را كم مصرف ترين مي دانم پس تا اينجا روش به اين صورت است كه پاي چپ بعد از تعويض دنده ها بر روي پدال ترمز قرار گيرد و آماده عكس العمل باشد و پاي راست بر روي گاز در اين حالت گاهي اوقات شما احتياج به استفاده از هر سه پدال در يك لحظه داريد مخصوصاً در زمان ترمز گرفتن از سرعت هاي بالا به سرعت هاي پايين يا در هر لحظه اي كه لازم به دادن حداقل 2 معكوس گيربكس باشد در اين مورد از روش قديمي و آسان يعني Hill and toe استفاده مي كنيم كه تمام رانندگان مسابقه اي با آن آشنايي دارند ولي براي كساني كه در اين زمينه اطلاعي ندارند در ادامه مطلب توضيح داده خواهد شد .
روش Hill and toe :
يا ( پنجه پاشنه ) اين روش در زماني لازم مي شود كه شما از پاي چپ خود براي فشار دادن پدال كلاج استفاده مي كنيد در ترمزگيري هاي سريع و شديد براي ورود به پيچ شما احتياج به روش Hill and toe داريد چون تعويض ساده دنده باعث دادن شوك به محور گردنده و قفل چرخهاي آن مي شود كه در اتومبيل ديف عقب Over steer و در اتومبيل هاي ديف جلو under steer ايجاد مي كند .
و حالا در اينجا لازم مي دانم كه نكته اي را به عرض برسانم :
هر كاري كه باعث تغيير سرعت در اتومبيل شود شتاب ناميده مي شود چه ترمز گرفتن و چه گاز دادن . ( ترمز به عنوان شتاب منفي و يا معكوس و گاز به عنوان شتاب مثبت به حساب مي آيد ) و همان گونه كه گفته شد هر گونه شتاب گيري باعث كم كردن چسبندگي تايرها بر مسير حركت مي شود و بهترين روش براي پيچيدن زماني است كه اتومبيل خود را در هر دو محور جلو و عقب از دست ندهد و از طرفي اگر شما از سرعت كمتري استفاده كنيد تا جلوي اين كار گرفته شود اين احتمال وجود دارد كه شخص رقيب با سرعت بالاتري بدون از دست دادن traction مسير را طي كند در اين حالت شما بايد خود را بازنده بدانيد .
نقاط ترمزگيري و شتاب گيري در عبور از پيچ تعيين كننده سرعت ورود و خروج از پيچ هستند و كسي بهترين زمان را داراست كه اتومبيل او از لحظه ترمزگيري بر روي بيشترين فشار ممكن بر تايرها مسير را طي كند يا به عبارتي در تمام لحظه ها اتومبيل ماكسيسم توان چه از نظر ترمز و چه از نظر گاز باشد و فرق بين رانندگان در اين لحظه معلوم مي گردد . به بيشترين و سريعترين سرعتي كه يك اتومبيل چه در ترمزگيري و چه در شتاب گيري مي تواند در يك مسير داشته باشد Limit يا حدوده آن اتومبيل گفته مي شود و راننده خوب كسي است كه اتومبيل او در تمام لحظات بر روي مرز Limit آن باشد زير Limit يعني از دست دادن بي دليل زمان و بالاي آن يعني سرخوردن اتومبيل و كند شدن آن و در نتيجه از دست دادن زمان .
لازم به ذكر است كه شتاب مثبت يا گاز دادن در هيچ اتومبيلي حتي در اتومبيل هاي super sport به اندازه شتاب آنها در ترمزگيري نمي باشد يعني اگر يك اتومبيل در ترمز گيري به عنوان مثال : براي رسيدن از سرعت 100 كيلومتر به 0 احتياج به 3 ثانيه زمان دارد براي رسيدن به 0 به 100 كيلومتر در همان شرايط به زمان بيشتري نياز دارد ( به عنوان مثال 7 ثانيه ) پس فشار وارده بر تايرها در ترمزگيري بسيار بيشتر از زمان گاز دادن است . زاويه ورود به پيچ يا كرب آن را شتاب اتومبيل شما تعيين مي كند. يعني اگر شما شتاب بيشتري بر تايرها وارد كنيد زاويه لازم براي پيچش زياد و اگر شتاب كمتري بر آنها وارد كنيد زاويه پيچش كم مي شود .
باز هم اماده ی پاسخگویی هستم





پاسخ با نقل قول

Bookmarks