استاد رياضي در انتهاي كلاس يك مساله را بر روي تخته سياه نوشت و به دانشجويان گفت:
"اين مساله رياضي به مدت چند دهه، لاينحل باقي مانده است و كسي نتوانسته به جواب آن دست پيدا كند. اگر شخصي چنين مسالهاي را به شما ارائه داد و خواست تا آن را حل كنيد، احتمالا" قصد مزاح داشته و خواسته تا شما را اذيت كند. چون رسيدن به جواب اين مساله، غير ممكن است."
يكي از دانشجويان به خواب رفته بود و اين صحبتها را نشنيد. وقتي از خواب بيدار شد همه رفته بودند. ناگهان چشمش به صورت مساله بر روي تخته سياه افتاد. ولي چون صحبتهاي استاد را نشنيده بود تصور كرد كه بايستي آن را حل نمايد. لذا صورت مساله را يادداشت و در منزل تا صبح براي حل آن تلاش نمود و سرانجام جواب مساله را پيدا كرد.
آن دانشجو در اولين جلسه درس رياضي جواب مساله را به استاد نشان داد. استاد با حيرت به راه حل نگاه ميكرد و براي آزمايش صحت آن خودش هم چند بار مساله را حل كرد و متوجه شد كه راه حل آن دانشجو درست است. لذا روش كار را از دانشجوي خوش خواب پرسيد و او نيز ماجرا را توضيح داد. وقتي كه صحبتهاي او را شنيد، به ساير دانشجويان گفت:
" اين دانشجو، چون به خواب رفته بود و نميدانست كه چنين مسالهاي سالها بدون جواب و لاينحل است لذا توانست جواب مساله را پيدا كند. اگر بيدار مانده بود و صحبتهاي من را ميشنيد هيچ گاه به جواب دست نمي يافت.
پس: تمام امور (( غير ممكن )) در فكر ما غير ممكن و نشدني هستند و هيچ چيزي محال نيست
Bookmarks